ورود به حساب

نام کاربری گذرواژه

گذرواژه را فراموش کردید؟ کلیک کنید

حساب کاربری ندارید؟ ساخت حساب

ساخت حساب کاربری

نام نام کاربری ایمیل شماره موبایل گذرواژه

برای ارتباط با ما می توانید از طریق شماره موبایل زیر از طریق تماس و پیامک با ما در ارتباط باشید


09117307688
09117179751

در صورت عدم پاسخ گویی از طریق پیامک با پشتیبان در ارتباط باشید

دسترسی نامحدود

برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند

ضمانت بازگشت وجه

درصورت عدم همخوانی توضیحات با کتاب

پشتیبانی

از ساعت 7 صبح تا 10 شب

دانلود کتاب L'Etrangère

دانلود کتاب غریبه

L'Etrangère

مشخصات کتاب

L'Etrangère

دسته بندی: خارجی: فرانسوی
ویرایش:  
نویسندگان:   
سری:  
 
ناشر:  
سال نشر:  
تعداد صفحات: 95 
زبان: French 
فرمت فایل : DJVU (درصورت درخواست کاربر به PDF، EPUB یا AZW3 تبدیل می شود) 
حجم فایل: 2 مگابایت 

قیمت کتاب (تومان) : 47,000



کلمات کلیدی مربوط به کتاب غریبه: زبان ها و زبان شناسی، فرانسوی، کتاب های آسان خوان



ثبت امتیاز به این کتاب

میانگین امتیاز به این کتاب :
       تعداد امتیاز دهندگان : 2


در صورت تبدیل فایل کتاب L'Etrangère به فرمت های PDF، EPUB، AZW3، MOBI و یا DJVU می توانید به پشتیبان اطلاع دهید تا فایل مورد نظر را تبدیل نمایند.

توجه داشته باشید کتاب غریبه نسخه زبان اصلی می باشد و کتاب ترجمه شده به فارسی نمی باشد. وبسایت اینترنشنال لایبرری ارائه دهنده کتاب های زبان اصلی می باشد و هیچ گونه کتاب ترجمه شده یا نوشته شده به فارسی را ارائه نمی دهد.


توضیحاتی در مورد کتاب غریبه

Maintz, 2007. — 96 صفحه. ورود به تونس.
به محض اینکه وارد کانال شدم، نتوانستم اضطراب خود را پنهان کنم. ماری، برعکس، حال و هوای بازیگوشی داشت. به جز اقامت در آلمان، او هرگز سفر نکرده بود، هرگز دریا را جز در سینما ندیده بود. من به سختی به او گوش دادم و فقط به تک هجا پاسخ دادم. او در مورد من چگونه قضاوت می کند؟ از نظر آداب، مذهب، زبان با او بسیار متفاوت است. من کمتر نگران واکنش آنها بودم. به ماری نگاه کردم. صورتش سرخ شده بود. از اینکه پیش‌بینی نمی‌کردم که پوستش در برابر آفتاب ما مقاومت نمی‌کند، احساس پشیمانی می‌کردم. با تکیه دادن به ریل، متوجه شد که شهر در حال پیشروی به سمت ما است و به سرعت روشن تر می شود.
- بیا اینجا، به او گفتم، بیا بریم در سایه، من خورشید را دوست دارم.
حرفش را قطع کردم با تیزی که هر دوی ما را شگفت زده کرد.
- این خورشید آلزاس نیست! ما الان در آفریقا هستیم، شما مریض خواهید شد.
من داشتم همسرم را تماشا می کردم. این شور و شوق جمعی که در هر بازگشت بدون فکر کردن در آن غوطه ور می شدم، حتماً برای او خنده دار به نظر می رسید. اما او به سختی کنجکاو به نظر می رسید، منفعل، بی سر و صدا منتظر لحظه پیاده شدن بود. من جمعیت ناشناس را جستجو کردم، می دانستم که با وجود بی میلی من، همه آنها آنجا خواهند بود.
آه! آن ها اینجا هستند! در سایه کوهی از کیسه، روسری های قرمز بر سر، خاله ها و مادرم، خاله نوچه، سنگین، به زمین جوش خورده، مادرم و خاله جینا، لاغر، گردن های دراز، پدرم، بی حرکت و نگران، من برادران و خواهران نوجوان که از خود خجالت زده بودند، برادرزاده ها هنوز ما را ندیده بودند. . .
- بلافاصله پس از آن، بلافاصله
- اضطراب f. ترس از آنچه اتفاق خواهد افتاد، نگرانی
- خلق و خوی f. روحیه ذهنی (Stimmung)
- بازیگوش شاد، با نشاط (همراه: جدی)
- به سختی وجود دارد، بسیار کم
- یک کلمه تک هجا متشکل از یک هجا
- نگران ، از ترس برانگیخته شده است (کنترل: آرام)
- برافروخته (صورت) قرمز شد
- پشیمانی از خطای انجام شده
- وضوح وضوح
- تماشا کنید مشاهده کنید، با توجه تماشا کنید
- پیاده شدن ترک کشتی
- بی میلی نگرش ذخیره، تردید
- جوش دادن، متحد شدن، محکم بستن
- زمین زمینی که روی آن راه می رویم

توضیحاتی درمورد کتاب به خارجی

Maintz, 2007. — 96 pages.
Некоторые слова и выражения объясняются в комментариях-сносках.
Arrivée à Tunis.
Dès l'entrée du canal je fus incapable de cacher mon anxiété. Marie, au contraire, était d'humeur enjouée; excepté le séjour en Allemagne, elle n'avait jamais voyagé, jamais vu la mer ailleurs qu'au cinéma. Je l'écoutais à peine, ne répondant que par monosyllabes. Comment allaitelle juger les miens? si différents d'elle par les moeurs, la religion, la langue. J'étais moins inquiet de leurs réactions. Je regardai Marie; elle avait la figure empourprée; j'eus du remords de n'avoir pas prévu que sa peau ne supporterait pas notre soleil. Appuyée au bastingage elle découvrait la ville qui s'avançait vers nous, se précisant rapidement.
- Viens par ici, lui dis-je, allons à l'ombre.
- Cela ne me dérange pas, j ’aime bien le soleil.
Je l'interrompis avec une netteté qui nous surprit tous les deux.
- Ce n'est pas le soleil d'Alsace! Nous sommes en Afrique maintenant, tu vas être malade.
Je surveillais ma femme. Cet enthousiasme collectif, où je plongeais à chaque retour sans y penser, devait lui paraître comique. Mais elle semblait à peine curieuse, passive, attendant sagement le moment de débarquer. Je cherchai dans la foule anonyme, je savais qu'ils seraient tous là malgré mes réticences.
Ah! les voilà! A l'ombre d'une montagne de sacs, des foulards rouges sur la tête, mes tantes et ma mère, la tante Noucha, lourde, soudée au sol, ma mère et la tante Gina, maigres, le cou tendu, mon père, immobile et inquiet, mes frères et soeurs adolescents, embarrassés d'eux-mêmes, les neveux ne nous voyaient pas encore . . .
- dès tout de suite après, aussitôt
- l’anxiété f. peur de ce qui va arriver, inquiétude
- l’humeur f. disposition mentale (Stimmung)
- enjouée gai, joyeux (contr.: sérieux)
- à peine presque pas, très peu
- un monosyllabe mot formé d'une seule syllabe
- inquie,été agité par la crainte (contr.: calme)
- empourprée (teint) devenu rouge
- le remords d'une faute commise
- la netteté la clarté
- surveiller observer, regarder avec attention
- débarquer quitter un navire
- la réticence attitude de réserve, hésitation
- souder joindre, réunir, attacher fermement
- le sol la terre sur laquelle nous marchons




نظرات کاربران