دسترسی نامحدود
برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند
برای ارتباط با ما می توانید از طریق شماره موبایل زیر از طریق تماس و پیامک با ما در ارتباط باشید
در صورت عدم پاسخ گویی از طریق پیامک با پشتیبان در ارتباط باشید
برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند
درصورت عدم همخوانی توضیحات با کتاب
از ساعت 7 صبح تا 10 شب
دسته بندی: ادبیات ویرایش: نویسندگان: Deledda. Grazia سری: ISBN (شابک) : 9781447619048, 1447619048 ناشر: سال نشر: 0 تعداد صفحات: 276 زبان: Italian فرمت فایل : PDF (درصورت درخواست کاربر به PDF، EPUB یا AZW3 تبدیل می شود) حجم فایل: 792 کیلوبایت
در صورت تبدیل فایل کتاب Canne al vento. به فرمت های PDF، EPUB، AZW3، MOBI و یا DJVU می توانید به پشتیبان اطلاع دهید تا فایل مورد نظر را تبدیل نمایند.
توجه داشته باشید کتاب نی در باد. نسخه زبان اصلی می باشد و کتاب ترجمه شده به فارسی نمی باشد. وبسایت اینترنشنال لایبرری ارائه دهنده کتاب های زبان اصلی می باشد و هیچ گونه کتاب ترجمه شده یا نوشته شده به فارسی را ارائه نمی دهد.
افیکس، خدمتکار خانمهای پینتور، تمام روز برای تقویت خاکریز اولیهای که خودش در طول سالها و تلاش، کمکم در انتهای مزرعه کوچک کنار رودخانه ساخته بود، کار کرده بود: و با فرا رسیدن غروب، او به فکر فرو رفت. از بالا کار کنید، جلوی کلبه زیر برجستگی نیهای آبی در نیمه راه کولینا دی کلمبی سفید بنشینید. اینجا همه چیز زیر پای اوست، ساکت و اینجا و آنجا برق می زند با آب در گرگ و میش، مزرعه کوچکی که افیکس آن را بیشتر از معشوقه هایش می دانست: سی سال مالکیت و کار آن را از آن خود کرده است، و پرچین های خاردار. گلابی هایی که مانند دو دیوار خاکستری که پله به پله از تپه به رودخانه می پیچند او را از بالا به پایین می بندند، به نظر او مرزهای جهان هستند. خدمتکار فراتر از مزرعه کوچک را نیز نگاه نکرد زیرا زمین دو طرف زمانی متعلق به معشوقه هایش بود: چرا گذشته را به یاد آورید؟ پشیمانی بی فایده بهتر است به فکر آینده باشیم و امید به یاری خداوند داشته باشیم و خداوند وعده سال خوبی را داده است یا لااقل تمام درختان بادام و هلو در دره را پر از گل داشته باشد. و این، بین دو ردیف تپه سفید، با کوههای دوردست در غرب و دریا در شرق، پوشیده از گیاهان بهاری، آب، درختچهها، گلها، ایده گهوارهای متورم با حجابهای سبز و آبی را به وجود آورد. روبانهایی با صدای زمزمهی رودخانه به یکنواختی کودکی که به خواب میرود...
Tutto il giorno Efix, il servo delle dame Pintor, aveva lavorato a rinforzare l\'argine primitivo da lui stesso costruito un po\' per volta a furia d\'anni e di fatica, giù in fondo al poderetto lungo il fiume: e al cader della sera contemplava la sua opera dall\'alto, seduto davanti alla capanna sotto il ciglione glauco di canne a mezza costa sulla bianca Collina dei Colombi. Eccolo tutto ai suoi piedi, silenzioso e qua e là scintillante d\'acque nel crepuscolo, il poderetto che Efix considerava più suo che delle sue padrone: trent\'anni di possesso e di lavoro lo han fatto ben suo, e le siepi di fichi d\'India che lo chiudono dall\'alto in basso come due muri grigi serpeggianti di scaglione in scaglione dalla collina al fiume, gli sembrano i confini del mondo. Il servo non guardava al di là del poderetto anche perché i terreni da una parte e dall\'altra erano un tempo appartenuti alle sue padrone: perché ricordare il passato? Rimpianto inutile. Meglio pensare all\'avvenire e sperare nell\'aiuto di Dio. E Dio prometteva una buona annata, o per lo meno faceva ricoprir di fiori tutti i mandorli e i peschi della valle; e questa, fra due file di colline bianche, con lontananze cerule di monti ad occidente e di mare ad oriente, coperta di vegetazione primaverile, d\'acque, di macchie, di fiori, dava l\'idea di una culla gonfia di veli verdi, di nastri azzurri, col mormorìo del fiume monotono come quello di un bambino che s\'addormentava...