دسترسی نامحدود
برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند
برای ارتباط با ما می توانید از طریق شماره موبایل زیر از طریق تماس و پیامک با ما در ارتباط باشید
در صورت عدم پاسخ گویی از طریق پیامک با پشتیبان در ارتباط باشید
برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند
درصورت عدم همخوانی توضیحات با کتاب
از ساعت 7 صبح تا 10 شب
ویرایش: [Hardcover ed.]
نویسندگان: Christie Golden
سری: World of Warcraft 6
ISBN (شابک) : 1416550771, 9781416550778
ناشر: Pocket Books
سال نشر: 2009
تعداد صفحات: 320
زبان: English
فرمت فایل : EPUB (درصورت درخواست کاربر به PDF، EPUB یا AZW3 تبدیل می شود)
حجم فایل: 1 Mb
در صورت تبدیل فایل کتاب Arthas: Rise of the Lich King به فرمت های PDF، EPUB، AZW3، MOBI و یا DJVU می توانید به پشتیبان اطلاع دهید تا فایل مورد نظر را تبدیل نمایند.
توجه داشته باشید کتاب آرتاس: ظهور لیچ کینگ نسخه زبان اصلی می باشد و کتاب ترجمه شده به فارسی نمی باشد. وبسایت اینترنشنال لایبرری ارائه دهنده کتاب های زبان اصلی می باشد و هیچ گونه کتاب ترجمه شده یا نوشته شده به فارسی را ارائه نمی دهد.
فراست مورن در یک تکه یخ ناهموار و معلق گرفتار شده بود،
رونزهایی که طول تیغه آن به رنگ آبی سرد می درخشیدند. در زیر آن
به نوعی گلخانه بود که روی تپه بزرگی که به آرامی برآمده بود
ایستاده بود که در غبار برف پوشانده شده بود. نور ملایمی که از
جایی که در آن غار برای روشنایی روز باز بود میآمد، بر روی تیغه
میتابید. زندان یخی برخی از جزئیات شکل و فرم شمشیر را پنهان می
کرد و برخی دیگر را مبالغه می کرد. در همان زمان آشکار و پنهان
شد، و بیشتر وسوسه انگیزتر، مانند یک معشوق جدید که به طور ناقصی
از پرده ای گنگ نگاه می کند. آرتاس تیغه را میشناخت -- این همان
شمشیری بود که در اولین ورودش در خواب دیده بود. شمشیری که شکست
ناپذیر را نکشته بود، اما او را شفا یافته و سالم بازگردانده بود.
او آن زمان فکر می کرد که این یک فال نیک بود، اما اکنون می دانست
که این یک نشانه واقعی است. این همان چیزی بود که او آمده بود
پیدا کند. این شمشیر همه چیز را تغییر می دهد. آرتاس به شدت به آن
خیره شد، دستانش تقریباً از نظر جسمی برای گرفتن آن درد میکردند،
انگشتانش دور قبضه میپیچند، بازوهایش برای حس کردن حرکات نرم
سلاح در ضربهای که به مالگانیس پایان میداد، پایان میداد و
عذابی را که او برای او دیده بود، پایان میداد. مردم Lordaeron،
به این شهوت انتقام پایان دهید. کشیده شد، جلو رفت.
روح عنصری عجیب شمشیر یخی خود را کشید. با صدای بلند گفت: «قبل از
اینکه خیلی دیر شود، دور شو.» * * *
شر او افسانه است. ارباب بلای مرده، صاحب رُنبلید فراست مورن، و
دشمن مردمان آزاده آزروت. لیچ کینگ موجودی با قدرت بیحساب و
بدخواهی بینظیر است -- روح یخی او کاملاً توسط برنامههایش برای
از بین بردن تمام زندگی در World of Warcraft تسخیر شده
است.
اما همیشه اینطور نبود. مدتها قبل از اینکه روح او با روح شمن
اورک Ner'zhul آمیخته شود، لیچ کینگ Arthas Menethil، ولیعهد
Lordaeron و پالادین وفادار دست نقره ای بود.
هنگامی که طاعون مرگبار همه را تهدید کرد. آرتاس که عاشقش بود،
رانده شد تا به دنبال یک جستوجوی ناگوار برای یافتن یک ران بلید
قدرتمند برای نجات سرزمینش باشد. با این حال، هدف جستجوی او بهای
گزافی را از ارباب جدیدش میگرفت، و شروع یک فرود وحشتناک به سوی
لعنت بود. مسیر آرتاس او را از میان زباله های شمال قطب شمال به
سمت تخت یخ زده هدایت می کند، جایی که در نهایت با تاریک ترین
سرنوشت روبرو می شود.
Frostmourne. It was caught in a hovering, jagged chunk of ice,
the runes that ran the length of its blade glowing a cool blue.
Below it was a dais of some sort, standing on a large gently
raised mound that was covered in a dusting of snow. A soft
light, coming from somewhere high above where the cavern was
open to daylight, shone down on the runeblade. The icy prison
hid some details of the sword's shape and form, exaggerated
others. It was revealed and concealed at the same time, and all
the more tempting, like a new lover imperfectly glimpsed
through a gauzy curtain. Arthas knew the blade -- it was the
selfsame sword he had seen in his dream when he first arrived.
The sword that had not killed Invincible, but that had brought
him back healed and healthy. He'd thought it a good omen then,
but now he knew it was a true sign. This was what he had come
to find. This sword would change everything. Arthas stared
raptly at it, his hands almost physically aching to grasp it,
his fingers to wrap themselves around the hilt, his arms to
feel the weapon swinging smoothly in the blow that would end
Mal'Ganis, end the torment he had visited upon the people of
Lordaeron, end this lust for revenge. Drawn, he stepped
forward.
The uncanny elemental spirit drew its icy sword. "Turn away,
before it is too late," it intoned. * * *
His evil is legend. Lord of the undead Scourge, wielder of the
runeblade Frostmourne, and enemy of the free peoples of
Azeroth. The Lich King is an entity of incalculable power and
unparalleled malice -- his icy soul utterly consumed by his
plans to destroy all life on the World of Warcraft.
But it was not always so. Long before his soul was fused with
that of the orc shaman Ner'zhul, the Lich King was Arthas
Menethil, crown prince of Lordaeron and faithful paladin of the
Silver Hand.
When a plague of undeath threatened all that he loved, Arthas
was driven to pursue an ill-fated quest for a runeblade
powerful enough to save his homeland. Yet the object of his
search would exact a heavy price from its new master, beginning
a horrifying descent into damnation. Arthas's path would lead
him through the arctic northern wastes toward the Frozen
Throne, where he would face, at long last, the darkest of
destinies.