دسترسی نامحدود
برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند
برای ارتباط با ما می توانید از طریق شماره موبایل زیر از طریق تماس و پیامک با ما در ارتباط باشید
در صورت عدم پاسخ گویی از طریق پیامک با پشتیبان در ارتباط باشید
برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند
درصورت عدم همخوانی توضیحات با کتاب
از ساعت 7 صبح تا 10 شب
ویرایش:
نویسندگان: Heather Sellers
سری:
ISBN (شابک) : 9781101440483, 1101444487
ناشر: Riverhead Books
سال نشر: 2010
تعداد صفحات: 366
زبان: English
فرمت فایل : PDF (درصورت درخواست کاربر به PDF، EPUB یا AZW3 تبدیل می شود)
حجم فایل: 798 کیلوبایت
در صورت تبدیل فایل کتاب You don't look like anyone I know : a true story of family, face blindness, and forgiveness به فرمت های PDF، EPUB، AZW3، MOBI و یا DJVU می توانید به پشتیبان اطلاع دهید تا فایل مورد نظر را تبدیل نمایند.
توجه داشته باشید کتاب تو شبیه کسی نیستی که من می شناسم: داستانی واقعی از خانواده، نابینایی صورت، و بخشش نسخه زبان اصلی می باشد و کتاب ترجمه شده به فارسی نمی باشد. وبسایت اینترنشنال لایبرری ارائه دهنده کتاب های زبان اصلی می باشد و هیچ گونه کتاب ترجمه شده یا نوشته شده به فارسی را ارائه نمی دهد.
خاطرات خانوادگی غیرمعمول و غیرمعمول تکان دهنده، با پیچ و تابی که معنای جدیدی به آینده نگری، بینش و بخشش می دهد. نویسنده چهره نابینا است - یعنی مبتلا به پروسوپاگنوزیا است، یک بیماری عصبی نادر که او را از تشخیص قابل اعتماد چهره افراد باز می دارد. او که بزرگ شد، از دلیل سردرگمی و اضطراب همیشگی خود بی خبر بود، آنچه را که می توانست از گفتار، مدل مو و راه رفتن دریافت کرد. اما او گاهی اوقات غریبه ای را می بوسید و فکر می کرد دوست پسر اوست یا حتی پدر و مادرش را نمی شناخت. او می ترسید که باید دیوانه باشد. با این حال این مادرش بود که پنجره ها را میخکوب کرد و با پتو پوشانید، دخترش را مجبور کرد روی زانوهایش راه برود تا از فرش در امان بماند، و از او خواسته بود تا کلمات مخفیانه را تمرین کند تا در صورت احتمال ربوده شدن از آنها استفاده کند. پدرش یک هفته به «سفرهای ماهیگیری» می رفت (با نام مستعار benders)، دریفت سوار می شد، شلنگ شلوارک و سوتین زیر لباس معمولی اش می پوشید. او به یک داستان تقریباً منسجم از یک کودکی "عادی" چسبیده بود تا بتواند از دوران کودکی خود جان سالم به در ببرد. این افسانه دو دهه بعد زمانی که او مردی را که قرار بود ازدواج کند به خانه برد تا پدر و مادرش را ملاقات کند و شروع به کشف حقیقت در مورد خانواده و خودش کرد، آشکار شد. هنگامی که او سرانجام به ادراکات خود اعتماد کرد، موهبت دیدگاه را آموخت: اینکه در آغوش گرفتن گذشته آنگونه که هست به ما اجازه می دهد آن را رها کنیم. و او حقیقت عمیق تری را روشن کرد که حتی در ناقص ترین شرایط ممکن است عشق دیده و احساس شود.
An unusual and uncommonly moving family memoir, with a twist that give new meaning to hindsight, insight, and forgiveness. The author is face blind--that is, she has prosopagnosia, a rare neurological condition that prevents her from reliably recognizing people's faces. Growing up, unaware of the reason for her perpetual confusion and anxiety, she took what cues she could from speech, hairstyle, and gait. But she sometimes kissed a stranger, thinking he was her boyfriend, or failed to recognize even her own father and mother. She feared she must be crazy. Yet it was her mother who nailed windows shut and covered them with blankets, made her daughter walk on her knees to spare the carpeting, had her practice secret words to use in the likely event of abduction. Her father went on weeklong "fishing trips" (aka benders), took in drifters, wore panty hose and bras under his regular clothes. She clung to a barely coherent story of a "normal" childhood in order to survive the one she had. That fairy tale unraveled two decades later when she took the man she would marry home to meet her parents and began to discover the truth about her family and about herself. As she came at last to trust her own perceptions, she learned the gift of perspective: that embracing the past as it is allows us to let it go. And she illuminated a deeper truth that even in the most flawed circumstances, love may be seen and felt.