ورود به حساب

نام کاربری گذرواژه

گذرواژه را فراموش کردید؟ کلیک کنید

حساب کاربری ندارید؟ ساخت حساب

ساخت حساب کاربری

نام نام کاربری ایمیل شماره موبایل گذرواژه

برای ارتباط با ما می توانید از طریق شماره موبایل زیر از طریق تماس و پیامک با ما در ارتباط باشید


09117307688
09117179751

در صورت عدم پاسخ گویی از طریق پیامک با پشتیبان در ارتباط باشید

دسترسی نامحدود

برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند

ضمانت بازگشت وجه

درصورت عدم همخوانی توضیحات با کتاب

پشتیبانی

از ساعت 7 صبح تا 10 شب

دانلود کتاب River Angel: A Novel

دانلود کتاب فرشته رودخانه: رمان

River Angel: A Novel

مشخصات کتاب

River Angel: A Novel

ویرایش:  
نویسندگان:   
سری:  
ISBN (شابک) : 0380729741, 9780061196119 
ناشر:  
سال نشر: 1999 
تعداد صفحات: 260 
زبان: English 
فرمت فایل : PDF (درصورت درخواست کاربر به PDF، EPUB یا AZW3 تبدیل می شود) 
حجم فایل: 940 کیلوبایت 

قیمت کتاب (تومان) : 56,000



ثبت امتیاز به این کتاب

میانگین امتیاز به این کتاب :
       تعداد امتیاز دهندگان : 8


در صورت تبدیل فایل کتاب River Angel: A Novel به فرمت های PDF، EPUB، AZW3، MOBI و یا DJVU می توانید به پشتیبان اطلاع دهید تا فایل مورد نظر را تبدیل نمایند.

توجه داشته باشید کتاب فرشته رودخانه: رمان نسخه زبان اصلی می باشد و کتاب ترجمه شده به فارسی نمی باشد. وبسایت اینترنشنال لایبرری ارائه دهنده کتاب های زبان اصلی می باشد و هیچ گونه کتاب ترجمه شده یا نوشته شده به فارسی را ارائه نمی دهد.


توضیحاتی در مورد کتاب فرشته رودخانه: رمان

در آوریل 1991، در یک شهر کوچک ویسکانسین در حدود صد مایلی جنوب غربی شهری که من در آن بزرگ شدم، یک پسر نامناسب توسط گروهی از بچه های دبیرستانی ربوده شد که بعداً شهادت دادند که قصد داشتند او را بترسانند. او را برای مدتی به اطراف برانید. به نوعی آنها در نهایت به رودخانه رسیدند و روی یک پل دو بانده غوغا می کردند. به نوعی پسر را هل دادند، او پرید، او سر خورد - حساب ها متفاوت است - داخل آب یخی. بچه ها به پلیس گفتند که هرگز صدایی نشنیده اند. یکی گزارش داد که فلش نور درخشانی را دیده است. (چند نفر در منطقه شاهد نور مشابهی بودند، در حالی که دیگران شنیده اند چیزی "مثل رعد و برق" را به یاد می آورند.) تمام شب، داوطلبان لبه رودخانه را طی کردند، اما سپیده دم بود قبل از اینکه جسد در یک انبار پیدا شود. از پل . . . صاحب انبار کسی بود که جسد را کشف کرد و او گفت که گونه‌های پسر گلگون بود و پوستش در لمس گرم بود. بوی شیرینی در هوا معلق بود. او گفت: "اینطور بود" "انگار او فقط خواب بود." و سپس به پلیس گفت که معتقد است فرشته ای او را به آنجا برده است. سال ها بود که می گفتند فرشته ای در رودخانه زندگی می کند. ساکنان برای خوش شانسی سکه ها را در آب می انداختند و چند نفر ادعا می کردند که فرشته را دیده اند یا کسی را می شناسند که آن را دیده است. جامعه تاریخی مرکز شهر دارای مجله یک مزرعه دار به تاریخ 1898 بود که در آن زنی توضیح می داد که چگونه یک فرشته خانواده او را از سیل نجات داده است. حالا با پخش شدن ماجرای مرگ پسر، افراد بیشتری از اتفاقات عجیبی که در آن شب افتاده بود، خبر دادند. سگ ها تا سحر بی وقفه پارس کرده بودند. دام ها از انبارهای قفل شده رها شدند. فرزند کسی یک پل را با مداد رنگی و بالای آن یک فرشته تاپیوکا بال پهن کرد. یک معجزه؟ یک فریب؟ یا چیزی در این بین؟ A. Manette Ansay با بینش دقیق و شفقت فراوان، زندگی درونی یک شهر و ساکنان آن را که در مواجهه با دنیایی که به سرعت در حال تغییر است، برای ساختن هویتی جدید تلاش می‌کنند، به تصویر می‌کشد.


توضیحاتی درمورد کتاب به خارجی

In April 1991, in a little Wisconsin town about a hundred miles southwest of the town where I grew up, a misfit boy was kidnapped by a group of high school kids who, later, would testify they'd merely meant to frighten him, to drive him around for a while. Somehow they ended up at the rive, whooping and hollering on a two-lane bridge. Somehow the boy was shoved, he jumped, he slipped—acounts vary—into the icy water. The kids told police they never heard a splash; one reported seeing a brilliant flash of light. (Several people in the area witnessed a similar light, while others recalled hearing something "kind of like thunder.") All night, volunteers walked the river's edge, but it was dawn before the body was found in a barn a good mile from the bridge . . . The owner of the barn had been the one to discover the body, and she said the boy's cheeks were rosy, his skin warm to the touch. A sweet smell hung in the air. "It was," she said "as if he were just sleeping." And then she told police she believed an angel had carried him there. For years, it had been said that an angel lived in the river. Residents flipped coins into the water for luck, and a few claimed they had seen the angel, or known someone who'd seen it. The historical society downtown had a farmwife's journal, dated 1898, in which a woman described how an angel had rescued her family from a flood. Now, as the story of the boy's death spread, more people came forward with accounts of strange things that had happened on that night. Dogs had barked without ceasing till dawn; livestock broke free of padlocked barns. Someone's child crayoned a bridge and, above it, a wide-winged tapioca angel. A miracle? A hoax? Or something in between? With acute insight and great compassion, A. Manette Ansay captures the inner life of a town and its residents struggling to forge a new identity in the face of a rapidly changing world.





نظرات کاربران