ورود به حساب

نام کاربری گذرواژه

گذرواژه را فراموش کردید؟ کلیک کنید

حساب کاربری ندارید؟ ساخت حساب

ساخت حساب کاربری

نام نام کاربری ایمیل شماره موبایل گذرواژه

برای ارتباط با ما می توانید از طریق شماره موبایل زیر از طریق تماس و پیامک با ما در ارتباط باشید


09117307688
09117179751

در صورت عدم پاسخ گویی از طریق پیامک با پشتیبان در ارتباط باشید

دسترسی نامحدود

برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند

ضمانت بازگشت وجه

درصورت عدم همخوانی توضیحات با کتاب

پشتیبانی

از ساعت 7 صبح تا 10 شب

دانلود کتاب Not Even a Number: Surviving Larger C - Auschwitz II - Birkenau

دانلود کتاب حتی یک عدد: زنده ماندن بزرگتر C - آشویتس II - بیرکناو

Not Even a Number: Surviving Larger C - Auschwitz II - Birkenau

مشخصات کتاب

Not Even a Number: Surviving Larger C - Auschwitz II - Birkenau

ویرایش:  
نویسندگان: ,   
سری:  
ISBN (شابک) : 1628653620, 9781628653625 
ناشر: Motivational Press, Inc. 
سال نشر: 2016 
تعداد صفحات: 284 
زبان: English 
فرمت فایل : EPUB (درصورت درخواست کاربر به PDF، EPUB یا AZW3 تبدیل می شود) 
حجم فایل: 1 Mb 

قیمت کتاب (تومان) : 58,000



ثبت امتیاز به این کتاب

میانگین امتیاز به این کتاب :
       تعداد امتیاز دهندگان : 6


در صورت تبدیل فایل کتاب Not Even a Number: Surviving Larger C - Auschwitz II - Birkenau به فرمت های PDF، EPUB، AZW3، MOBI و یا DJVU می توانید به پشتیبان اطلاع دهید تا فایل مورد نظر را تبدیل نمایند.

توجه داشته باشید کتاب حتی یک عدد: زنده ماندن بزرگتر C - آشویتس II - بیرکناو نسخه زبان اصلی می باشد و کتاب ترجمه شده به فارسی نمی باشد. وبسایت اینترنشنال لایبرری ارائه دهنده کتاب های زبان اصلی می باشد و هیچ گونه کتاب ترجمه شده یا نوشته شده به فارسی را ارائه نمی دهد.


توضیحاتی در مورد کتاب حتی یک عدد: زنده ماندن بزرگتر C - آشویتس II - بیرکناو

زنده ماندن از آشویتس 2- برکنیو بیشتر از دعا، بیشتر از شانس ... نیاز به اراده برای زندگی، میل به مبارزه و نیاز به حفظ عهد داشت.

ریفچا و خانواده اش زندگی عادی و شادی داشتند. مدرسه، کار، شام خانوادگی، گردش و تعطیلات وجود داشت. این تا سال 1938 بود که اولین ذره آشفتگی به روستای آنها واقع در کوه‌های زیر کارپات رسید - یهودستیزی مانند یک بیماری شایع شد. شروع به گرفتن همه اطرافیانشان کرد. آنهایی که زمانی با هم دوست بودند، اکنون به دشمنان شرور تبدیل شده اند. ریفچا متوجه شد که دنیای او در شرف فروپاشی است.

در 18 آوریل 1944، ریفچا و خانواده‌اش از خانه‌شان بیرون کشیده شدند و با اسلحه به گتوی موکاچو برده شدند. شرایط سخت و سخت بود، اما تمام خانواده زنده و با هم بودند. اقامت آنها در محله یهودی نشین موکاچو کوتاه بود. یک ماه بعد آنها را در واگن های گاو بار کردند و به آشویتس II-بیرکنیو بردند.

به محض اینکه خانواده از قطار بیرون کشیده شدند، انتخاب ها انجام شد. آخرین آغوشی نبود. نه خداحافظی در حالی که مادر ریفچا و کوچکترین خواهر و برادرش در حال پاره شدن و بردن آنها به آخرین راهپیمایی مرگ بودند، مادر ریفچا به او قول داد که از خواهرانش مراقبت کند، زنده بماند و مطمئن شود که وی از جنایات هولوکاست به جهان اطلاع خواهد داد. در دروازه‌های آشویتس، ریفچا تصمیم گرفت که تبدیل به فردی جدید شود. او نام جدیدی برای خود گذاشت: ادیتا به معنی: غنائم جنگی.

بیش از یک میلیون نفر در آشویتس دوم - بیرکناو، بیشتر در اتاق‌های گاز جان خود را از دست دادند. امروزه این قبرستان بزرگترین قبرستان یهودیان جهان است. در اوج انتخاب ها، قتل ها به 10000 نفر در روز می رسید. این کمپ محل زندگی دکتر جوزف منگله بود. این جایی بود که او تمام آزمایشات پزشکی خود را انجام داد. ادیتا چندین بار طعمه دکتر منگله شد و حتی قربانی چاقوی او شد که در نهایت جان او را نجات داد. زمانی که انتخاب ها برای اخراج آشویتس-بیرکناو دوم انجام می شد، ادیتا بار دیگر در مقابل منگله قرار گرفت و او بار دیگر جان او را نجات داد، اما نبرد او تمام نشده بود.

وقتی روس ها شروع کردند در نزدیکی اردوگاه های کار اجباری، او را به اردوگاه کاری فلوسنبورگ منتقل کردند. شرایط زندگی بسیار بهتر بود اما خطرات همچنان باقی بود. در اینجا بود که او با Hauptsrumfuhrer (فرمانده اردوگاه) دوست شد. او در نهایت به ادیتا و جولی کمک کرد تا شش ماه بعد زنده بمانند.

در آوریل 1945، ادیتا دوباره به گتوی ترزین منتقل شد. اینجا بود که او وقت خود را در انتظار روس ها، آمریکایی ها یا به سادگی - معجزه سپری کرد. در 4 مه 1945 آن معجزه اتفاق افتاد، او آزاد شد.

پدر ادیتا، سه برادر و یک خواهر از جنگ جان سالم به در بردند. در نهایت همه آنها دوباره متحد شدند. ادیتا با یک سرباز روسی ازدواج کرد و صاحب دو دختر شد. زمانی که ادیتا راهی آمریکا شد، نام خود را دوباره به ادیت تغییر داد، به معنای خوشحال - زیرا او خوشحال بود زیرا با وجود بدترین شرایط، زندگی ادامه دارد و او جان سالم به در خواهد شد


توضیحاتی درمورد کتاب به خارجی

Surviving Auschwitz II-Birkeneu was going to take more than prayer, more than luck...it was going to take a will to live, a desire to fight and a need keep a promise.

Rifcha and her family were living normal, happy lives. There was school, work, family dinners, outings and vacations. That was until 1938 when the first bit of turmoil started to hit their village located in the Sub-Carpathian mountains - anti-Semitism started running rampant like a disease. It began taking ahold of everyone around them. Those who were once friends now became vicious enemies. Rifcha began to realize that her world was about to crumble.

On April 18, 1944, Rifcha and her family were ripped from their home and taken by gunpoint to the Mukacheve Ghetto. The conditions were harsh and virulent but the entire family was alive and together. Their stay in Mukacheve Ghetto was brief. One month later they were loaded into cattle cars and taken to Auschwitz II- Birkeneu.

Selections were made as soon as the family was pulled from the train. There were no last hugs. No good-byes. As Rifcha's mother and her youngest siblings were being torn away and taken to their final death march, Rifcha's mother made her promise to take care of her sisters, to survive and to make sure she told the world of the atrocities of the Holocaust. At the gates of Auschwitz, Rifcha decided to become someone new. She gave herself a new name: Edita with the meaning: Spoils of war.

Over a million people, lost their lives in Auschwitz II - Birkenau, mostly in gas chambers; today, it is the world's largest Jewish graveyard. At the height of the selections, the murders would peak at 10,000 a day. This camp was home to Dr. Josef Mengele. This was where he did all of his medical experiments. Edita fell prey to Dr. Mengele several times, even becoming victim to his knife, which ended up saving her life. When selections were being made for the eviction of Auschwitz-Birkenau II, Edita once again came in front of Mengele and he once again saved her life, but her battle wasn't over.

When the Russians started nearing the concentration camps she was moved to the Flossenburg work camp. The living conditions were much better but the risks remained. It was here that she befriended the Hauptsrumfuhrer (the Commander of the camp). He ended up helping both Edita and Joli survive the next six months.

In April 1945, Edita was moved again to the Terezin Ghetto. It was here she spent her time waiting for the Russian's, American's, or simply - a miracle. On May 4, 1945 that miracle happened she was Liberated.

Edita's father, three brothers and one sister survived the war. They were eventually all reunited. Edita married a Russian soldier and had two daughters. When Edita made her way to America she changed her name again to Edith, meaning happy - because she was happy because despite the worse of circumstances, life goes on and she survived and now she is telling her story, just as she promised her Mother she would.





نظرات کاربران