ورود به حساب

نام کاربری گذرواژه

گذرواژه را فراموش کردید؟ کلیک کنید

حساب کاربری ندارید؟ ساخت حساب

ساخت حساب کاربری

نام نام کاربری ایمیل شماره موبایل گذرواژه

برای ارتباط با ما می توانید از طریق شماره موبایل زیر از طریق تماس و پیامک با ما در ارتباط باشید


09117307688
09117179751

در صورت عدم پاسخ گویی از طریق پیامک با پشتیبان در ارتباط باشید

دسترسی نامحدود

برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند

ضمانت بازگشت وجه

درصورت عدم همخوانی توضیحات با کتاب

پشتیبانی

از ساعت 7 صبح تا 10 شب

دانلود کتاب Graciosidade e estagnação

دانلود کتاب لطف و رکود

Graciosidade e estagnação

مشخصات کتاب

Graciosidade e estagnação

ویرایش:  
نویسندگان:   
سری:  
ISBN (شابک) : 9788578660499 
ناشر: Contraponto 
سال نشر: 2012 
تعداد صفحات: [125] 
زبان: Portuguese 
فرمت فایل : PDF (درصورت درخواست کاربر به PDF، EPUB یا AZW3 تبدیل می شود) 
حجم فایل: 2 Mb 

قیمت کتاب (تومان) : 35,000



ثبت امتیاز به این کتاب

میانگین امتیاز به این کتاب :
       تعداد امتیاز دهندگان : 8


در صورت تبدیل فایل کتاب Graciosidade e estagnação به فرمت های PDF، EPUB، AZW3، MOBI و یا DJVU می توانید به پشتیبان اطلاع دهید تا فایل مورد نظر را تبدیل نمایند.

توجه داشته باشید کتاب لطف و رکود نسخه زبان اصلی می باشد و کتاب ترجمه شده به فارسی نمی باشد. وبسایت اینترنشنال لایبرری ارائه دهنده کتاب های زبان اصلی می باشد و هیچ گونه کتاب ترجمه شده یا نوشته شده به فارسی را ارائه نمی دهد.


توضیحاتی در مورد کتاب لطف و رکود

به نظر می رسد پژوهش ادبیات و هنر با تغییر نام به «مطالعات فرهنگی»، «علوم انسانی» و دیگر نام‌های مبهم، به وعده‌های «آموزش زیبایی‌شناختی» شیلر و حتی بیشتر از آن، به پژوهش‌های اطراف پشت کرده است. ارزش‌های عمیق انسانی مانند Anmut und Würde [فضل و کرامت] که ظاهراً ذاتی هنر و توجیهی برای مطالعه و عمل آن است. پس چه چیزی برای معلم باقی می ماند؟ چه چیزی وجود دانشگاهی را توجیه می کند؟ این معضل منتقد هنری و استاد ادبیات است که (ناخواسته) در نقش «روشنفکر عمومی» گرفتار شده است: آیا ما محکوم به رویارویی با هرم های دایره المعارفی مفاهیم و دانش هستیم و هنر را از دست می دهیم؟ هنر چیست؟ خود هنر، شعر؟ او فضل است، فضل خالص، درست مثل آن. شاید این فقط همان غزل معروف عارف یعقوب بوهم بود: "گل رز بی دلیل است"... چند لحظه وجود دارد که آنچه را که امروزه به طور خاص تر پست مدرن می نامیم، آماده می کند، مخلوطی از رهایی و استعفای شورانگیز در مواجهه با کند شدن زمان، که امکان تأمل در همه لحظات را در یک زمان (حداقل در تئوری) فراهم می کند. .. البته عصر دیجیتال و دره سیلیکون می دانستند چگونه به این رویای حضور کامل و \"پایان تاریخ\" درخشندگی (تقریبا) واقعی (یا فوق واقعی) ببخشند. همه چیز نشان می دهد که تغییری در پارادایم تاریخی رخ داده است، که ما در یک زمان بندی جدید هستیم (یا خواهیم بود) که همزمانی و رکود است. آنچه گفته نمی شود در این ادعا که شرط های هگل را بر حرکت منطقی مفهوم با لحنی مالیخولیایی تجدید می کند، این واقعیت است که حضور و همزمانی تنها برای خود حرکت منطقی معتبر است. کسی که می‌داند چگونه در این بی‌زمان شناور بماند، همان طور که دویست سال پیش می‌گفتند، «شهود فکری» است که با ظرافت از نام خدا دوری می‌کنند: آنچه در تئوری صادق است برای متناهی و تاریخی صادق نیست. و موجودات دورگه (جسم، روح و عقل) مانند ما. در این شرایط چگونه می توان به تاریخ و حتی بیشتر به تاریخ مفاهیم فکر کرد؟ گامبرشت پیش از متوسل شدن به شهود شاعر بزرگ: هاینریش فون کلایست، برخی از شارحان برجسته قرن بیستم، از هایدگر و کوسلک، از بلومنبرگ تا هاورکمپ (در میان دیگران) را مرور می کند. گامبرشت با کمک اندیشه زیبایی‌شناختی این نماینده سنت بزرگ شعری-منطقی، دوباره خود را از سفسطه‌های محوری نظریه‌های پساساختارگرایی، مانند ناشناخته‌بودن امر واقعی و زمان‌نگاری جدید رها می‌کند. فصل آخر، «مهربانی و بازی: چرا لازم نیست رقص را بفهمیم»، ما را با پیرویی برازنده از معضل اولیه بیرون می‌کشد و به زبان معاصر آنچه را که هنرمندان بزرگ قبل و بعد از شیلر می‌دانستند، تأیید می‌کند. هسته هنر و نقد کاترین روزنفیلد _ «برای لحظه‌ای کوتاه، [رقص] ما را سرشار از شادی و انرژی می‌کند و این توهم را به ما می‌دهد که بدنی که به تازگی بلند شده، می‌تواند پرواز کند، انگار جزئی از طبیعت است، انگار بال دارد، اگر پرنده بود.بدون حضور ما به عنوان مخاطب این حرکت خودافشایی نمی توانست انجام شود.ما تماشاگران وسیله ای هستیم که این انرژی اضافی را رها می کنیم و دریافت می کنیم.اما نمی توانیم این خودافشاگری را برنامه ریزی کنیم یا تداعی کنیم. افشای هستی. خواستن درک خودافشایی هستی به معنای غیرممکن کردن آن از قبل به عنوان یک رویداد است. بنابراین، تمام کاری که ما می توانیم هنگام تماشای رقصی مجذوب کننده انجام دهیم این است که حضور داشته باشیم. متمرکز، پذیرا و آرام، بدون قصد. و بدون خود تأملی زیاد. ما حضور داریم و اینگونه است که دوباره حس مکان خود را در طبیعت بازیابی می کنیم. در عین حال در ابزار خودافشایی وجود خود مشارکت می کنیم.» هانس اولریش گامبرشت


توضیحاتی درمورد کتاب به خارجی

Renomeada como "estudos culturais", "humanidades" e outros nomes evasivos, a investigação da literatura e da arte parece ter virado as costas às promessas da "educação estética" de Schiller e, mais ainda, a investigações em torno de valores profundamente humanos como Anmut und Würde [graça e dignidade], supostamente inerentes à arte e justificativa para seu estudo e sua prática. O que resta, então, para o professor? O que justifica a existência do acadêmico? Eis o dilema do crítico de arte e professor de literatura, (in)voluntariamente acuado no papel do "intelectual público": somos condenados a enfrentar as pirâmides enciclopédicas de conceitos e conhecimentos, perdendo de vista a arte? O que é arte? A arte mesma, a poesia? Ela é graça, graça pura, sem mais nem menos. Talvez lhe coubesse tão somente o famoso aforismo do místico Jacob Boehme: "A rosa é sem porquê"... Há vários momentos que preparam o que hoje chamamos de pós-modernidade – mais especificamente, a mistura de exaltante liberação e de resignação diante da desaceleração do tempo, que torna possível (pelo menos em tese) contemplarmos todos os momentos numa simultaneidade... É claro que a era digital e o Vale do Silício souberam dar um lustro (quase) real (ou hiper-real) a esse sonho de presença total e de "fim da história". Tudo indica que ocorreu uma mudança de paradigma histórico, que estamos (ou estaríamos) em um novo cronótopo – o da simultaneidade e da estagnação. O que não é dito, nessa pretensão que renova num registro melancólico as apostas de Hegel no movimento lógico do conceito, é o fato de que a copresença e a simultaneidade valem tão somente para o próprio movimento lógico. Quem sabe pairar nesse tempo-sem-tempo é a "intuição intelectual", como se dizia há duzentos anos, evitando elegantemente o nome de Deus: o que é verdadeiro em tese não vale para seres finitos, históricos e híbridos (corpo, alma e intelecto) como nós. Como, nessas condições, pensar a história e, mais ainda, a história dos conceitos? Gumbrecht passa em revista alguns dos expoentes marcantes do século XX, de Heidegger e Koselleck, de Blumenberg a Haverkamp (entre outros), antes de recorrer à intuição de um grande poeta: Heinrich Von Kleist. Com a ajuda do pensamento estético desse representante da grande tradição poeto-lógica, Gumbrecht desvencilha-se novamente dos sofismas centrais das teorias pós-estruturalistas, como a incognoscibilidade do real e o novo cronótopo. O último capítulo, "Graciosidade e jogo: por que não é preciso entender a dança", nos extrai com uma pirueta graciosa do dilema inicial e reafirma, numa linguagem contemporânea, o que os grandes artistas, antes e depois de Schiller, consideraram como o cerne da arte e da crítica. Kathrin Rosenfield _ "Durante um breve momento, [a dança] nos preenche com alegria e energia e nos transmite a ilusão de que o corpo, que acabou de decolar, possa voar, como se fosse parte da natureza, como se tivesse asas, como se fosse um pássaro. Sem a nossa presença como público, esse movimento de autodesvelamento não poderia ser realizado. Nós, os espectadores, somos o meio que libera e recebe essa energia adicional. Mas não podemos planejar nem evocar esse ‘autodesvelamento do Ser’. Querer entender o ‘autodesvelamento do Ser’ significaria impossibilitá-lo de antemão como evento. Por isso, tudo que podemos fazer quando assistimos fascinados a uma dança é estar presentes. Concentrados, receptivos e serenos, sem intenções e sem muita autorreflexão. Estamos presentes e assim recuperamos novamente uma noção do nosso lugar na natureza. Ao mesmo tempo, participamos do meio para o autodesvelamento do nosso próprio Ser." Hans Ulrich Gumbrecht





نظرات کاربران