ورود به حساب

نام کاربری گذرواژه

گذرواژه را فراموش کردید؟ کلیک کنید

حساب کاربری ندارید؟ ساخت حساب

ساخت حساب کاربری

نام نام کاربری ایمیل شماره موبایل گذرواژه

برای ارتباط با ما می توانید از طریق شماره موبایل زیر از طریق تماس و پیامک با ما در ارتباط باشید


09117307688
09117179751

در صورت عدم پاسخ گویی از طریق پیامک با پشتیبان در ارتباط باشید

دسترسی نامحدود

برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند

ضمانت بازگشت وجه

درصورت عدم همخوانی توضیحات با کتاب

پشتیبانی

از ساعت 7 صبح تا 10 شب

دانلود کتاب Fear Nothing

دانلود کتاب هیچ چیز ترسناک نیست

Fear Nothing

مشخصات کتاب

Fear Nothing

ویرایش:  
نویسندگان:   
سری:  
ISBN (شابک) : 0553579754, 9780553579758 
ناشر: Bantam 
سال نشر: 1998 
تعداد صفحات: 0 
زبان: English 
فرمت فایل : LIT (درصورت درخواست کاربر به PDF، EPUB یا AZW3 تبدیل می شود) 
حجم فایل: 399 کیلوبایت 

قیمت کتاب (تومان) : 37,000



ثبت امتیاز به این کتاب

میانگین امتیاز به این کتاب :
       تعداد امتیاز دهندگان : 18


در صورت تبدیل فایل کتاب Fear Nothing به فرمت های PDF، EPUB، AZW3، MOBI و یا DJVU می توانید به پشتیبان اطلاع دهید تا فایل مورد نظر را تبدیل نمایند.

توجه داشته باشید کتاب هیچ چیز ترسناک نیست نسخه زبان اصلی می باشد و کتاب ترجمه شده به فارسی نمی باشد. وبسایت اینترنشنال لایبرری ارائه دهنده کتاب های زبان اصلی می باشد و هیچ گونه کتاب ترجمه شده یا نوشته شده به فارسی را ارائه نمی دهد.


توضیحاتی در مورد کتاب هیچ چیز ترسناک نیست

کریستوفر اسنو شناخته شده ترین ساکن خلیج مهتاب با 12000 نفر در کالیفرنیا است. این به این دلیل است که کریس 28 ساله به خشکی پوست (XP) مبتلا است - حساسیت به نور آنقدر شدید است که نمی‌تواند در نور روز خانه‌اش را ترک کند، نمی‌تواند وارد اتاقی با نور معمولی شود، نمی‌تواند پشت کامپیوتر بنشیند. عنصر طبیعی کریس شب است و والدینش که هر دو دانشگاهی هستند، زندگی در خلیج مهتاب را انتخاب کردند، زیرا در یک شهر کوچک، کریس می تواند منظره شبانه را برای خود بسازد - آزادانه با دوچرخه خود در شهر پرسه بزند، در نور مهتاب موج سواری کند، در حالی که بیشتر اوقات کاوش می کند. مردم می خوابند اما مادر باهوش کریس، دانشمند، 2 سال پیش در یک تصادف رانندگی کشته شد و با باز شدن کتاب، پدرش، استیون اسنو، بر اثر سرطان در حال مرگ است. زندگی محافظت شده کریس برای همیشه تغییر می کند. کریس را در حالی ملاقات می‌کنیم که با دقت خود را آماده می‌کند تا در آفتاب بعد از ظهر برای بازدید از بیمارستان بیرون برود. در آخرین لحظات زندگی‌اش، پدرش به کریس می‌گوید که «متاسفم» و کریس نباید «از هیچ چیز بترسد» - کلمات رمزآمیزی که کریس واقعاً نمی‌تواند با آنها ارتباط برقرار کند. جسد استیون اسنو به زیرزمین بیمارستان منتقل می شود تا به خانه تشییع جنازه/سوازه سوزی منتقل شود، و وقتی کریس برای آخرین لحظه خداحافظی به طبقه پایین می رود، شاهد یک برخورد مخفیانه و ترسناک است: مدیر تشییع جنازه و مرد دیگری که کریس نمی شناسد. جسد استیون اسنو را به جای جسد یک مسافر با اتوتوپ جایگزین می کنند – که نه به کوره مرده سوز بلکه به مقصدی مخفی منتقل می شود. برای کریس، این صحنه اولین القای توطئه ای است که متوجه خواهد شد بسیاری از مردم شهرش را در بر گرفته است. پدر و مادرش از آن می دانستند و می خواستند از کریس در برابر آن محافظت کنند. بهترین دوست او به دلیل بازدیدکنندگان شبانه ترسناکی که به خانه ساحلی او آمده اند، نکاتی در مورد مشکلی داشته است. و اولین کسی که سعی می کند به کریس توضیح دهد که چه اتفاقی دارد می افتد - و به او در مورد خطر ویژه ای که خودش در معرض آن است هشدار می دهد - به طرز وحشتناکی به قتل می رسد. در 24 ساعتی که این کتاب در بر می گیرد، کریستوفر اسنو متوجه می شود که با وجود پناه گرفتن، روح یک مبارز و یک ماجراجو را دارد. در پایان کتاب او مردی را خواهد کشت، نقش مادرش را در تولد توطئه کشف خواهد کرد، نگهبانان خارق‌العاده‌ای را که برای او ناشناخته، سال‌ها تحت نظر او بوده‌اند، شناسایی خواهد کرد. او متوجه خواهد شد که برخی از مردم از او متنفرند، برخی دیگر به او احترام می گذارند، و نه زندگی خودش و نه زندگی کسی که او می شناسد، هرگز یکسان نخواهد بود.


توضیحاتی درمورد کتاب به خارجی

Christopher Snow is the best-known resident of 12,000-strong Moonlight Bay, California. This is because 28-year-old Chris has xeroderma pigmentosum (XP)—a light-sensitivity so severe that he cannot leave his house in daylight, cannot enter a normally-lit room, cannot sit at a computer. Chris's natural element is the night, and his parents, both academics, chose to live in Moonlight Bay because in a small town Chris can make the nightscape his own—roaming freely through the town on his bike, surfing in the moonlight, exploring while most people sleep. But Chris's brilliant mother, a scientist, was killed in a car accident 2 years ago, and as the book opens his father, Steven Snow, is dying of cancer; Chris's protected life is about to change forever. We meet Chris as he is carefully preparing himself to go out in the late-afternoon sun to visit the hospital. In his last moments of life his father tells Chris he is ''sorry'' and that Chris should ''fear nothing''—cryptic words that Chris cannot really relate to. Steven Snow's body is removed to the hospital basement for transport to the funeral home/crematorium, and when Chris goes downstairs for a final moment of farewell, he witnesses a frightening and clandestine encounter: the funeral director and another man Chris doesn't recognize are substituting the body of a hitchhiker for Steven Snow's body–which is being taken not to the crematorium but to some secret destination. For Chris, this scene is the first intimation of a conspiracy that he will come to realize envelopes many of his townspeople. His parents knew of it and wanted to protect Chris from it. His best friend has had hints of something wrong because of the frightening nocturnal visitors that have come to his beachhouse. And the first person to try to explain to Chris what's going on—and warn him about the special danger he himself is in—will be hideously murdered. In the 24 hours this book encompasses, Christopher Snow will find out that, sheltered though he's been, he has the soul of a fighter and an adventurer. By the end of the book he will have killed a man, will have discovered the role his own mother played in the birth of the conspiracy, will have come to recognize the extraordinary guardians that, unknown to him, have watched over him for years. He will realize that some people hate him, others revere him, and neither his own life nor those of anyone he knows will ever be the same.





نظرات کاربران