دسترسی نامحدود
برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند
برای ارتباط با ما می توانید از طریق شماره موبایل زیر از طریق تماس و پیامک با ما در ارتباط باشید
در صورت عدم پاسخ گویی از طریق پیامک با پشتیبان در ارتباط باشید
برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند
درصورت عدم همخوانی توضیحات با کتاب
از ساعت 7 صبح تا 10 شب
ویرایش:
نویسندگان: Fernando Pessoa
سری: Biblioteca Adelphi 86
ISBN (شابک) : 8845903761, 9788845903762
ناشر: Adelphi
سال نشر: 1979
تعداد صفحات: 443
زبان: Italian
فرمت فایل : PDF (درصورت درخواست کاربر به PDF، EPUB یا AZW3 تبدیل می شود)
حجم فایل: 8 مگابایت
کلمات کلیدی مربوط به کتاب یک انبوه: سیاست علوم اجتماعی مردم شناسی باستان شناسی فلسفه دولت جامعه شناسی مطالعات زنان
در صورت تبدیل فایل کتاب Una sola moltitudine به فرمت های PDF، EPUB، AZW3، MOBI و یا DJVU می توانید به پشتیبان اطلاع دهید تا فایل مورد نظر را تبدیل نمایند.
توجه داشته باشید کتاب یک انبوه نسخه زبان اصلی می باشد و کتاب ترجمه شده به فارسی نمی باشد. وبسایت اینترنشنال لایبرری ارائه دهنده کتاب های زبان اصلی می باشد و هیچ گونه کتاب ترجمه شده یا نوشته شده به فارسی را ارائه نمی دهد.
«نام فرناندو پسوا ایجاب می کند که در فهرست هنرمندان بزرگ جهان متولد دهه 1980 قرار گیرد: استراوینسکی، پیکاسو، جویس، براک، کلبنیکوف، لوکوربوزیه». رومن یاکوبسون چنین نوشت. اما اگر در مورد نویسندگان ذکر شده، اثر به خوبی شناخته شده باشد، در مورد پسوآ به نظر می رسد که اکتشافات و شگفتی ها هرگز پایانی ندارند: پس از مرگ او (1935)، تا به امروز، از تنه حیرت آور دست نوشته های او متن هایی وجود دارد. به نظر می رسد که دنیای این نویسنده را بیش از پیش پیچیده تر و سرگیجه می کند، که می توان در مورد او گفت - و این یک مشاهده ناب است - او بیش از یک نویسنده یک ادبیات کامل بود.\r\nدر واقع کشوری (پرتغال) را تصور کنید که بیست سال (از 1914 تا 1935) عصر طلایی ادبیات زندگی کرد: شاعران، مقالهنویسان، نثرنویسان، با چهرههای بیگمان و گاه ناسازگار، هر چند با بالاترین کیفیت، در آنجا کار میکنند. با هم، ملاقات می کنند، برخورد می کنند. آزمايشگر خشن و سرشار، الهام بخش آوانگاردها، مانند آلوارو د کامپوس، پوچ گراي متروکي مانند برناردو سوارس، شاعري متافيزيکي و هرمتيک مانند فرناندو پسوا، نئوکلاسيکي مانند ريکاردو ريس و در پشت سر همه، استادي ناپديد شده: آلبرتو کائي. . خوب: همه این نویسندگان، همه این آثار، همه این سرنوشت ها \"یک انبوه واحد\" بودند، زیرا همه آنها از اختراع منفصل و رو به رشد یک فرد واحد، اداره ثبت، فرناندو پسوا، کارمند مبهم یک شرکت در لیسبون متولد شدند. ، جایی که او وظیفه نوشتن نامه های تجاری به زبان انگلیسی را بر عهده داشت. و کسانی که نام بردیم تنها مهمترین نویسندگانی هستند که پسوآ \"اختراع\" کرده است: تا کنون دست نوشته های او آثار و قطعاتی از بیست و چهار نویسنده را آشکار کرده است.\r\n«مثل کائنات جمع باش!» به نظر می رسد الزام منحصر به فرد پسوا بوده است. پسوآ که با \"گرایشی ارگانیک و دائمی به مسخ شخصیت و شبیه سازی\" متولد شد، آن عمل تفکیک را که منشأ تمام ادبیات مدرن و همچنین اندیشه است (و پسوآ خود را در چهارراه مهیب این دو شکل می بیند) به پیش برد. افراطی ترین و متناقض ترین پیامدهای آن، ما را به \"بین روح ها و ستاره ها، از طریق جنگل ترس ها\" می کشاند، در مکانی مرموز (خود پسوآ) که در آن \"در هر گوشه ای محرابی برای خدای متفاوت وجود دارد\". اما قصیدههای مجلل آلوارو د کامپوس، مانند اشعار مرموز روزی صلیبی پسوای متعارف، مانند اضطرابهای ایستا برناردو سوارس، همگی به یک نکته پنهان بستگی دارند: اطمینان از اینکه زندگی کافی نیست و این کمبود با تیغهای متافیزیکی عبور میکند. : «همیشه یک چیز کم است، یک لیوان، یک نسیم، یک جمله / و زندگی هر چه بیشتر از آن لذت ببری و بیشتر اختراعش کنی به درد میآید». پسوآ با شفافیتی بیدردسر میخواست آن را تا حد نهایت اختراع کند. کاملاً کنایه آمیز (آخرین کلام او این بود: «عینکم را به من بده»)، او همچنین یک بار به سودمندی عملی هذیان نامرئی خود اشاره کرد: «بدین ترتیب من را حداقل به دیوانه ای تبدیل کرد که با صدای بلند، حداکثر نه در یک نویسنده، خواب می بیند. اما در کل ادبیات، حتی اگر این فقط برای سرگرمی خودم باشد، که برای من بسیار زیاد است، شاید من در بزرگ شدن جهان سهیم باشم، زیرا کسی که در حال مرگ، تنها یک بیت زیبا نوشته است، آسمان ها و زمین را ساخته است. ثروتمندتر و از نظر احساسی اسرارآمیزتر از وجود ستارگان و مردم.\"
«Il nome di Fernando Pessoa esige di venir incluso nella lista dei grandi artisti mondiali nati nel corso degli Anni Ottanta: Stravinskij, Picasso, Joyce, Braque, Chlebnikov, Le Corbusier». Così ha scritto Roman Jakobson. Ma se, nel caso degli autori citati, l’opera è più che nota, nel caso di Pessoa le scoperte e le sorprese sembrano non finire mai: dopo la sua morte (1935), fino a oggi, dal baule prodigioso dei suoi manoscritti sono continuati a uscire testi che rendono sempre più intricato e vertiginoso il mondo di questo scrittore, di cui si può dire – ed è una pura constatazione – che più che uno scrittore fu un’intera letteratura. Si immagini infatti un Paese (il Portogallo) che vive per vent’anni (dal 1914 al 1935) un’età dell’oro della letteratura: poeti, saggisti, prosatori, dalle fisionomie inconfondibili e a volte incompatibili, tutti però di altissima qualità, vi operano insieme, si incontrano, si scontrano. Uno sperimentatore violento e straripante, suscitatore di avanguardie, come Álvaro de Campos, un desolato nichilista come Bernardo Soares, un poeta metafisico ed ermetico come Fernando Pessoa, un neoclassico come Ricardo Reis e, dietro a tutti, un maestro precocemente scomparso: Alberto Caeiro. Ebbene: tutti questi autori, tutte queste opere, tutti questi destini furono «una sola moltitudine», perché nascevano tutti dall’invenzione dissociata e proliferante di una sola persona, l’anagrafico Fernando Pessoa, oscuro impiegato di una ditta di Lisbona, dove aveva l’incarico di scrivere lettere commerciali in inglese. E quelli che abbiamo citato sono solo i più importanti fra gli scrittori ‘inventati’ da Pessoa: finora i suoi manoscritti hanno rivelato tracce e frammenti di ventiquattro autori. «Sii plurale come l’universo!» sembra essere stato l’imperativo unico di Pessoa. Nato con una «tendenza organica e costante alla spersonalizzazione e alla simulazione», Pessoa ha spinto quella pratica della dissociazione che è all’origine di tutta la letteratura moderna, ma anche del pensiero (e Pessoa si trova al temibile crocicchio delle due forme), alle sue conseguenze più estreme e paradossali, trascinandoci «fra anime e stelle, attraverso la Foresta delle Paure», in un luogo misterioso (Pessoa stesso) dove «in ogni angolo c’è un altare a un dio differente». Ma le Odi sontuosamente pletoriche di Álvaro de Campos come le criptiche liriche rosacrociane di Pessoa ortonimo come le angosce statiche di Bernardo Soares dipendono tutte da uno stesso punto occulto: la certezza che la vita non basta, e che quella mancanza è traversata da una lama metafisica: «manca sempre una cosa, un bicchiere, una brezza, una frase / e la vita duole quanto più la si gode e quanto più la si inventa». Con implacata lucidità, Pessoa ha voluto inventarla sino all’estremo limite. Ironico fino in fondo (le sue ultime parole furono: «Datemi i miei occhiali»), accennò una volta anche all’utilità pratica del suo invisibile delirio: «Trasformandomi così, come minimo in un folle che sogna ad alta voce, come massimo non in un solo scrittore, ma in tutta una letteratura, anche se ciò non servisse che a divertirmi, il che sarebbe per me già tanto, contribuisco forse a ingrandire l’universo, perché colui che, morendo, ha lasciato scritto un solo verso bello ha reso i cieli e la terra più ricchi e più emotivamente misterioso il fatto che esistano stelle e gente».