دسترسی نامحدود
برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند
برای ارتباط با ما می توانید از طریق شماره موبایل زیر از طریق تماس و پیامک با ما در ارتباط باشید
در صورت عدم پاسخ گویی از طریق پیامک با پشتیبان در ارتباط باشید
برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند
درصورت عدم همخوانی توضیحات با کتاب
از ساعت 7 صبح تا 10 شب
ویرایش:
نویسندگان: Verpoorten. Jean Marie
سری: Estudios filológicos 337.
ISBN (شابک) : 9788490121801, 849012180X
ناشر: Ediciones Universidad de Salamanca
سال نشر: 2012
تعداد صفحات: 27
زبان: English
فرمت فایل : PDF (درصورت درخواست کاربر به PDF، EPUB یا AZW3 تبدیل می شود)
حجم فایل: 3 مگابایت
کلمات کلیدی مربوط به کتاب نظریه چهار تغذیه مطابق ادبیات اعتقادی بودایی: فیلولوژی مشرق زمین
در صورت تبدیل فایل کتاب The theory of the four nourishments according to the Buddhist doctrinal literature به فرمت های PDF، EPUB، AZW3، MOBI و یا DJVU می توانید به پشتیبان اطلاع دهید تا فایل مورد نظر را تبدیل نمایند.
توجه داشته باشید کتاب نظریه چهار تغذیه مطابق ادبیات اعتقادی بودایی نسخه زبان اصلی می باشد و کتاب ترجمه شده به فارسی نمی باشد. وبسایت اینترنشنال لایبرری ارائه دهنده کتاب های زبان اصلی می باشد و هیچ گونه کتاب ترجمه شده یا نوشته شده به فارسی را ارائه نمی دهد.
در شورایی که در سال 1311 در وین (فرانسه) برگزار شد، پاپ کلمنت پنجم قانون آیین نامه ای را صادر کرد که در آن به دانشگاه های سالامانکا، آکسفورد، پاریس و بولونیا اجازه داده شد و دستور تدریس زبان های شرقی، به ویژه «عربی، عبری و کلدانی» صادر شد. قانون آشتی کلمنت پنجم روی کاغذ نیفتاد و منجر به شروع فوری آموزش زبانهای شرقی در سالامانکا شد که در میان آنها عبری جایگاه ترجیحی را اشغال کرد. در واقع، زبان عبری از آن تاریخ تا زمان مصادره مندیزابال (1836) در فهرست آموزشی دانشگاه سالامانکا باقی ماند. دویست سال بعد (1521) آموزههای عبری در دانشگاه آلکالا معرفی شد که با مصادره فوقالذکر به سرنوشت مطالعات در سالامانکا دچار شد. در اواسط قرن. در قرن نوزدهم انگیزه جدیدی برای مطالعه زبان عبری وجود داشت که در دانشگاه های مادرید، بارسلونا و بار دیگر سالامانکا معرفی شد. با این حال، در دانشگاه ما، آنها در سال 1936 به طور چشمگیری قطع شدند و تا سال 1990 بازسازی نشدند، اگرچه در سالامانکا دانشگاه پاپی سالامانکا قبلاً آنها را در دهه 1970 معرفی کرده بود. در مورد عربی، جدای از انگیزه اولیه در سالامانکا در نتیجه قانون و برخی مدارس زبانی مرتبط با فعالیت تبلیغی، عربیشناسی بهطور خاص بسیار دیرتر آغاز شد. این کارلوس سوم است که به همراه کامپومان و دیگر دانشمندان روشنفکر تصمیم گرفت عرب گرایان مانند کاسیری لبنانی را وارد کند تا گنجینه های علمی موجود در مجموعه دستنوشته های الاسکوریال را درک کند. از آن لحظه به بعد، و به ویژه در قرن نوزدهم، شخصیتهای مهمی مانند خوزه آنتونیو کوند، پاسکوال گایانگوس یا فرانسیسکو کودرا، دغدغه مطالعه گذشته عربی شبه جزیره ایبری را با علاقهای بسیار خاص تجسم کردند. می توان گفت که با آنها و با دیگر چهره های نماینده، در قرن بیستم، مانند فرانسیسکو پونس بویگوئس، جولیان ریبرا، میگل آسین، امیلیو گارسیا گومز، عرب شناسی یا عرب گرایی (به قول سنتی) جایگاه علمی کسب کرده است. . از این نظر، ابتکارات سیاسی به نحوی به نفع علاقه، انتشار و، نه همیشه به یک اندازه، تماس با سایر کشورها و با خود جهان عرب بود. بنابراین، در سال 1910، مرکز مطالعات تاریخی گرانادا و پادشاهی آن در گرانادا ایجاد شد، که همچنین مجلهای را ویرایش میکرد که تا سال 1925 منتشر میشد. از سوی دیگر، ایجاد مدرسه آفریقاییها در سال 1919 و یا ایجاد مرکز برای مطالعات آفریقایی در سال 1923. با این حال، در 4 فوریه 1932، مدارس مطالعات عربی مادرید و گرانادا به موجب قانون ایجاد شدند که هدف آنها "حمایت و ترویج مطالعات عربی در اسپانیا" بود. یکی در غرناطه علاوه بر تدریس زبان عربی، «عبری و خاخام و جذب جوانان مسلمان» نیز محول شد، وظایفی که آنها با کار تحقیقاتی علمی تکمیل خواهند کرد. از آن لحظه به بعد و با ایجاد مجله Al-Andalus در سال بعد، می توان از تقدیس مطالعات عربی در اسپانیا صحبت کرد. این تقدیس در دانشگاه ها نیز منعکس شد، جایی که آموزش زبان عربی به طور منظم شروع شد. همچنین برخی پیش بینی های بین المللی وجود داشت، با توجه به اینکه در سال 1960، فلیکس ماریا پارجا اتحادیه اروپای عرب و اسلام گرایان را ایجاد کرد که از آن زمان تاکنون همواره حضور چشمگیر عرب گرایان اسپانیایی در آن وجود داشته است. نتیجه همه این فعالیتهای دانشگاهی ایجاد مدرک لیسانس در زبان عربی بود که تا اصلاحات فعلی طرحهای منطبق با EHEA، در هشت دانشگاه اسپانیا تدریس میشد. بنابراین، زبان های گنجانده شده در قانون، اگرچه با وقفه، سنت کمابیش قوی را در اسپانیا و پس از یک رشد تصاعدی در سراسر قرن بیستم حفظ کرده اند. xx، ما میتوانیم تأیید کنیم که تا به امروز مطالعات عربی و عبری در اسپانیا از سلامت بسیار خوبی برخوردار هستند و هم در تدریس و هم در تحقیق در بالاترین سطح قرار دارند. تحول بسیار مهمی نیز تجربه مطالعات خاور نزدیک باستان با حمایت مورخان باستان و مطالعات کتاب مقدس و مطالعات تطبیقی زبانهای سامی است. با این حال، اسپانیا در یک تغییر پارادایم عمده در شرق شناسی که در بقیه اروپا در سال های 1998 آغاز شد، بسیار عقب مانده است. هجدهم و آن در قرن هجری به پایان رسید. نوزدهم در بقیه قاره، محدودیت مطالعه زبان های شرقی به زبان های مرتبط با مطالعه کتاب مقدس در قرن هجدهم آغاز شد، زمانی که داستان های مسافران جسور و افزایش روابط دیپلماتیک و تجاری باعث شد. دانشگاههایی با اخبار و مطالبی که خیلی زود شروع به مطالعه منظم کردند و باعث شد که مطالعاتی در مورد فرهنگهای شرقی بهطور تصاعدی در قرن نوزدهم رشد کنند، و عمیقاً درک اروپایی از فرهنگ ما را تغییر دادند، افقهای آن را گستردهتر کردند و امکان مقایسههای پربار را فراهم کردند. اسپانیا از این تحول کنار گذاشته شد. در واقع همانطور که قبلاً اشاره کردیم در اواسط قرن بیستم. نوزدهم با مصادره مندیزابال باعث تحول خاصی در مطالعه زبان های شرقی شد. پس از احیای او، شرق شناسی به زبان های کتاب مقدس و عربی محدود شد. فقط در س. XXدگرگونی عمیق سناریوی ژئوپلیتیکی و نقش بسیار مهمی که فرهنگهای آسیایی در جهان ما ایفا کردهاند، و همچنین برخی ابتکارات فردی و مطالعه برخی از زبانهای خانواده زبانی ما که در آسیا صحبت میشوند، به تنوع بخشیدن به فرهنگهای آسیایی کمک کرده است. شرق شناسی در دانشگاه اسپانیا و همچنین در دانشگاه سالامانکا. در این سناریوی جدید، برخی از حوزههای شرقشناسی، مانند مطالعات آسیای شرقی، قبلاً توانستهاند خود را در دانشگاه اسپانیا و همچنین در سالامانکا به عنوان دورههای معمولی تثبیت کنند. در واقع، این مطالعات در سال 2003 نهادینه شد و در حال حاضر در دانشگاه های اصلی مانند دانشگاه خودمختار مادرید و بارسلون، دانشگاه تدریس می شود.
En el concilio celebrado en Vienne (Francia) en 1311, el papa Clemente V decretó un Canon en el que se autorizaba y ordenaba a las universidades de Salamanca, Oxford, París y Bolonia la enseñanza de lenguas orientales, en concreto, de «árabe, hebreo y caldeo». El canon conciliar de Clemente V no cayó en papel mojado y tuvo como consecuencia el comienzo inmediato en Salamanca de la enseñanza de lenguas orientales entre las que ocupó un lugar preferente el hebreo. De hecho, el hebreo permaneció en el elenco de enseñanzas de la Universidad de Salamanca desde esa fecha hasta la desamortización de Mendizábal (1836). Doscientos años más tarde (1521) se introdujeron las enseñanzas de hebreo en la Universidad de Alcalá que corrieron la misma suerte que los estudios de Salamanca con la mencionada desamortización. A mediados del s. XIX hubo un nuevo impulso de los estudio de hebreo que se introdujeron en las Universidades de Madrid, Barcelona y, una vez más, Salamanca. En nuestra Universidad, sin embargo, se vieron dramáticamente interrumpidos en 1936 y no se restauraron hasta 1990, si bien en Salamanca la Universidad Pontificia de Salamanca los había introducido ya en los años 70 del siglo pasado. En cuanto al árabe, aparte del impulso inicial en Salamanca como consecuencia del canon y de algunas escuelas de lenguas vinculadas a la actividad misionera, los estudios de árabe propiamente dichos comienzan mucho más tarde. Es Carlos III quien, con Campomanes y otros eruditos ilustrados, decidió importar arabistas, como el libanés Casiri, para poder comprender los tesoros científicos que guardaba la colección de manuscritos de El Escorial. A partir de ese momento, y especialmente en el siglo xIx, figuras de peso como José Antonio Conde, Pascual Gayangos o Francisco Codera encarnaron la preocupación por estudiar el pasado árabe de la Península Ibérica con un interés muy específico. Puede decirse que con ellos y con otras figuras representativas, ya en el siglo XX, como Francisco Pons Boigués, Julián Ribera, Miguel Asín, Emilio García Gómez, los estudios árabes o el arabismo (como se ha llamado tradicionalmente) adquirieron categoría científica. En este sentido, las iniciativas políticas favorecieron de algún modo el interés, la difusión y, no siempre en idéntica medida, los contactos con otros países y con el propio mundo árabe. Así, en 1910, se creó en Granada el Centro de Estudios Históricos de Granada y su Reino, que editó asimismo una revista, publicada hasta 1925. En cambio, no tuvieron éxito la creación de una Escuela de Africanistas en 1919, ni la de un Centro de Estudios Africanos en 1923. Con todo, el 4 de febrero de 1932 se crearon por ley las Escuelas de Estudios Árabes de Madrid y Granada, cuya finalidad era «proteger y fomentar los estudios árabes en España». A la de Granada se le asignaban, además de la enseñanza del árabe, la del «hebreo y rabínico, y la atracción de la juventud musulmana, labores que completarán con trabajos de investigación científica». A partir de ese momento, y con la creación de la revista Al-Ándalus al año siguiente, puede hablarse de una consagración de los estudios árabes en España. Dicha consagración se traslució asimismo en las universidades, en las que empezó a incluirse la docencia del árabe de manera regular. Se produjo asimismo cierta proyección internacional, dado que, en 1960, Félix María Pareja creó la Union Européenne des Arabisants et des Islamisants, en la que siempre ha habido desde entonces una notable presencia de arabistas españoles. El resultado de toda esta actividad académica fue la creación del título de licenciado en filología árabe que, hasta la actual reforma de planes adaptados al EEES, se impartía en ocho universidades españolas. Así pues, las lenguas incluidas en el canon, aunque con interrupciones, han mantenido en España una tradición más o menos vigorosa y tras un crecimiento exponencial a lo largo del s. xx, podemos afirmar que a fecha de hoy los estudios de árabe y hebreo gozan en España de excelente salud y que están al máximo nivel tanto en la docencia como en la investigación. Un desarrollo muy importante han experimentado igualmente los estudios del Próximo Oriente Antiguo auspiciados tanto por los historiadores de la Antigüedad como por los estudios bíblicos y por los estudios comparativos de lenguas semitas. Sin embargo, España se ha mantenido bastante rezagada en un cambio de paradigma importante de los Estudios Orientales que comenzó a producirse en el resto de Europa en el s. XVIII y que se consumó en el s. XIX. En el resto del continente la limitación del estudio de lenguas orientales a aquellas conectadas con el estudio de la Biblia empezó a romperse en el siglo XVIII, cuando los relatos de viajeros audaces y el incremento de las relaciones diplomáticas y comerciales proporcionaron a las universidades noticias y materiales que muy pronto empezaron a estudiarse regularmente, dando lugar a estudios sobre culturas orientales que en el siglo XIX crecieron exponencialmente, y modificaron en profundidad la percepción europea de nuestra propia cultura, ampliando sus horizontes y permitiendo comparaciones fecundas. España quedó al margen de esta evolución. De hecho, como ya hemos mencionado, a mediados del s. XIX con la desamortización de Mendizábal provocó una cierta involución en el estudio de lenguas orientales. Tras su restablecimiento, los estudios Orientales siguieron limitados a las lenguas bíblicas y el árabe. Sólo en el s. XXla profunda transformación del escenario geopolítico y el importantísimo papel que las culturas asiáticas han pasado a desempeñar en nuestro mundo, así como algunas iniciativas individuales y el estudio de algunas lenguas de nuestra familia lingüística habladas en Asia han contribuido a una diversificación de los Estudios Orientales en la Universidad española y también en la Universidad de Salamanca. En este nuevo escenario algunas áreas de los Estudios Orientales como la de los Estudios de Asia Oriental han conseguido implantarse ya en la Universidad española y también en la de Salamanca como enseñanzas regulares. De hecho, estos estudios se institucionalizaron en el año 2003 y se imparten ya en las principales universidades como las Autónomas de Madrid y Barcelona, la Universidad