دسترسی نامحدود
برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند
برای ارتباط با ما می توانید از طریق شماره موبایل زیر از طریق تماس و پیامک با ما در ارتباط باشید
در صورت عدم پاسخ گویی از طریق پیامک با پشتیبان در ارتباط باشید
برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند
درصورت عدم همخوانی توضیحات با کتاب
از ساعت 7 صبح تا 10 شب
ویرایش:
نویسندگان: Schulz. Hermann
سری:
ISBN (شابک) : 9783646920505, 3551580642
ناشر: Piper
سال نشر: 2015
تعداد صفحات: 0
زبان: German
فرمت فایل : EPUB (درصورت درخواست کاربر به PDF، EPUB یا AZW3 تبدیل می شود)
حجم فایل: 409 کیلوبایت
کلمات کلیدی مربوط به کتاب سحابی خورشیدی: عشق اول، پسر جوان، یتیم، کتاب نوجوان 12 ساله، کتاب نوجوان، جوانی پسر، منطقه روهر
در صورت تبدیل فایل کتاب Sonnennebel به فرمت های PDF، EPUB، AZW3، MOBI و یا DJVU می توانید به پشتیبان اطلاع دهید تا فایل مورد نظر را تبدیل نمایند.
توجه داشته باشید کتاب سحابی خورشیدی نسخه زبان اصلی می باشد و کتاب ترجمه شده به فارسی نمی باشد. وبسایت اینترنشنال لایبرری ارائه دهنده کتاب های زبان اصلی می باشد و هیچ گونه کتاب ترجمه شده یا نوشته شده به فارسی را ارائه نمی دهد.
آلفرد هالستنباخ 15 ساله فکر می کند زندگی جای دیگری است، حداقل نه اینجا، در راینکمپ کوچک در منطقه روهر، جایی که همه چیز تنگ و کپک زده است و او این احساس را دارد که نفسش خفه شده است. در اینجا او نه با ساکنان قدیمی و نه با تازه واردانی که پول خود را در معدن به دست می آورند، تناسب ندارد. او بیرون ایستاده و به همه، معلمان، پلیس، همکلاسی ها توهین می کند. فقط نه با کورنلیا، که او را دوست دارد. و او را عاشقانه و ناامیدانه دوست دارد. او از کسانی نیست که طوری رفتار می کند که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است، نه جنگ، نه ویرانی، نه فروپاشی، نه فاجعه. او می خواهد با کورنلیا وقتی کمی بزرگتر شوند، برود. اما تا آن زمان، او می خواهد آنچه را که در اطرافش می گذرد زیر نظر داشته باشد تا زندگی اش فقط در زمانی که منتظر برآورده شدن خواسته هایش است اتفاق نیفتد. فقط این نیست.
\"
**
Das Leben ist anderswo, denkt der 15-jährige Alfred Halstenbach, jedenfalls nicht hier, in dem kleinen Rheinkamp im Ruhrgebiet, wo alles eng und muffig ist, und er das Gefühl hat, man nehme ihm die Luft zu Atmen. Hier passt er nicht rein weder zu den Alteingesessenen noch zu den Zugezogenen, die ihr Geld im Bergbau verdienen. Er steht außerhalb und eckt überall an, bei den Lehrern, bei der Polizei, bei den Mitschülern. Nur bei Cornelia nicht, die ihn liebt. Und er liebt sie, leidenschaftlich und verzweifelt. Sie gehört nicht zu denen, die so tun, als wäre nichts gewesen, kein Krieg, keine Zerstörung, kein Zusammenbruch, keine Katastrophe. Mit Cornelia will er fortgehen, wenn sie ein bisschen älter sind. Aber bis dahin will er das, was um ihn herum geschieht, genau anschauen, damit sein Leben nicht einfach passiert, während er darauf wartet, dass sich seine Wünsche erfüllen. Nur das nicht.
"
**