دسترسی نامحدود
برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند
برای ارتباط با ما می توانید از طریق شماره موبایل زیر از طریق تماس و پیامک با ما در ارتباط باشید
در صورت عدم پاسخ گویی از طریق پیامک با پشتیبان در ارتباط باشید
برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند
درصورت عدم همخوانی توضیحات با کتاب
از ساعت 7 صبح تا 10 شب
ویرایش: [Hardcover ed.]
نویسندگان: Raymond A. Moody Jr. M.D.
سری:
ISBN (شابک) : 0679425705, 9780679425700
ناشر: Villard
سال نشر: 1993
تعداد صفحات: 212
زبان: English
فرمت فایل : EPUB (درصورت درخواست کاربر به PDF، EPUB یا AZW3 تبدیل می شود)
حجم فایل: 181 Kb
در صورت تبدیل فایل کتاب Reunions: Visionary Encounters with Departed Loved Ones به فرمت های PDF، EPUB، AZW3، MOBI و یا DJVU می توانید به پشتیبان اطلاع دهید تا فایل مورد نظر را تبدیل نمایند.
توجه داشته باشید کتاب دیدار مجدد: برخوردهای دیداری با عزیزان عزیمت شده نسخه زبان اصلی می باشد و کتاب ترجمه شده به فارسی نمی باشد. وبسایت اینترنشنال لایبرری ارائه دهنده کتاب های زبان اصلی می باشد و هیچ گونه کتاب ترجمه شده یا نوشته شده به فارسی را ارائه نمی دهد.
مودی فراتر از پرفروشترین زندگی پس از زندگی خود میرود تا روشهایی را که افراد زنده میتوانند با اعضای خانواده، دوستان و عاشقان درگذشته ارتباط برقرار کنند، کشف کند. مودی در فراخوانی ارواح مردگان به نتایج شگفت انگیزی دست یافته است. پشت جلد می گوید: Reunions یک مطالعه پیشگامانه برای برقراری تماس با ظاهرهای مردگان است در اینجا برخی از بینایی هایی که در کلینیک دکتر مودی رخ داده است آورده شده است: «شکی نیست که شخصی که در آینه* دیدم مادرم بود! نمیدانم او از کجا آمده است، اما متقاعد شدهام که چیزی که دیدم شخص واقعی بود. او از آینه به من نگاه میکرد... میتوانستم بگویم که در اواخر دهه هفتاد زندگیاش بود، تقریباً در همان سنی که در زمان مرگش بود. با این حال، او سالمتر و شادتر از آنچه در پایان عمرش بود به نظر میرسید. لب هایش تکان نمی خورد، اما او با من صحبت کرد و من به وضوح شنیدم که او چه می گفت. او گفت: "من خوبم، و با خوشحالی لبخند زد." «من ناگهان احساس بسیار شدیدی از حضور برادرزاده ام که خودکشی کرده بود پیدا کردم. من با این برادرزاده که به نام من و پدرم نامگذاری شده بود، نزدیک بودم. «صدای او را خیلی واضح شنیدم. داشت با من صحبت می کرد. او به من سلام کرد و یک پیام بسیار ساده برای من آورد. او گفت: "بگذارید مادرم بداند که حال من خوب است و او را خیلی دوست دارم." من ابرها و نورهای اصلی و حرکت را از یک طرف آینه به طرف دیگر دیدم. نورهایی در ابرها بود که تغییر رنگ می دادند. همچنین. یک لحظه فکر کردم می خواهم شوهر مرده ام را ببینم، اما اینطور نشد. "در عوض. ناگهان حضورش را احساس کردم. او را ندیدم اما می دانستم که درست در کنار من ایستاده است. سپس صدای او را شنیدم. او به من گفت: "برو، تو به راه درست زندگی می کنی و هستی. بچه ها را به روش درست تربیت کنید.'\"
Moody goes beyond his bestselling Life After Life to explore the methods by which the living can commune with departed family members, friends, and lovers. Moody has achieved astonishing results with subjects in calling forth the spirits of the dead. The back cover says: Reunions Is the Ground-breaking Study of Making Contact with Apparitions of the Dead Here are some visions that have taken place in Dr. Moody's clinic: “There is no doubt that the person I saw in the* mirror was my mother! I don't know where she came from but I am convinced that what I saw was the real person. She was looking out at me from the mirror....I could tell that she was in her late seventies, about the same age as she was when she died. However, she looked healthier and happier than she had at the end of her life. “Her lips didn’t move, but she spoke to me and I clearly heard what she had to say. She said, 'I'm fine, and smiled happily.” ”I suddenly had a very strong sense of the presence of my nephew, who had committed suicide. I was close to this nephew, who was named after my father and me. “I heard his voice very clearly. He was talking to me. He greeted me and he brought me a very simple message. He said, 'Let my mother know that I am fine and that I love her very much.' “I saw main clouds and lights and movement from one side of the mirror to the other. There were lights in the clouds that were changing colors. also. For a moment I thought I was going to see my dead husband, but it didn't happen that way. "Instead. I suddenly felt his presence. I didn't see him but I knew he was standing right next to me. Then I heard him speak. He told me. 'Go ahead, you are living the right way and you are raising the kids the right way.'"