دسترسی نامحدود
برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند
برای ارتباط با ما می توانید از طریق شماره موبایل زیر از طریق تماس و پیامک با ما در ارتباط باشید
در صورت عدم پاسخ گویی از طریق پیامک با پشتیبان در ارتباط باشید
برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند
درصورت عدم همخوانی توضیحات با کتاب
از ساعت 7 صبح تا 10 شب
ویرایش:
نویسندگان: Czeslaw Milosz. Pietro Marchesani (editor)
سری: Biblioteca Adelphi 127
ISBN (شابک) : 8845905217, 9788845905216
ناشر: Adelphi
سال نشر: 1996
تعداد صفحات: 195
زبان: Italian
فرمت فایل : PDF (درصورت درخواست کاربر به PDF، EPUB یا AZW3 تبدیل می شود)
حجم فایل: 5 مگابایت
کلمات کلیدی مربوط به کتاب اشعار: سیاست علوم اجتماعی مردم شناسی باستان شناسی فلسفه دولت جامعه شناسی مطالعات زنان
در صورت تبدیل فایل کتاب Poesie به فرمت های PDF، EPUB، AZW3، MOBI و یا DJVU می توانید به پشتیبان اطلاع دهید تا فایل مورد نظر را تبدیل نمایند.
توجه داشته باشید کتاب اشعار نسخه زبان اصلی می باشد و کتاب ترجمه شده به فارسی نمی باشد. وبسایت اینترنشنال لایبرری ارائه دهنده کتاب های زبان اصلی می باشد و هیچ گونه کتاب ترجمه شده یا نوشته شده به فارسی را ارائه نمی دهد.
چند سال پیش، یوسف برادسکی، شاعر دیگری نوشت: «من هیچ تردیدی ندارم که بگویم چسلاو میلوش یکی از بزرگترین شاعران زمان ما و شاید بزرگترین شاعر است». سپس، در سال 1980، جایزه نوبل فرا رسید - و بسیاری از خوانندگان در سراسر جهان شروع به کشف آثار پیچیده و فشرده این نویسنده کردند، که سال ها خود را در شرایط متناقض محاصره افرادی که زبان او را نمی خواندند، یافتند. در حالی که کتاب های او بر کسانی که او را می خواندند حرام بود. میلوش که در سال 1911 در لیتوانی به دنیا آمد و از سال 1951 از لهستان تبعید شد، «آنچه را میتوان به عنوان آموزش استاندارد کشورهای اروپای شرقی تعریف کرد، دریافت کرد، که در میان چیزهای دیگر، شامل تجربه به اصطلاح هولوکاست بود، که قبلاً توسط او پیشبینی شده بود. اشعار نیمه دوم دهه سی». و «سرزمین او پس از ویران شدن جسمانی از او گرفته شد و از نظر روحی ویران شد» (برادسکی). این شاعر متافیزیکی، در همدستی همیشگی با نادیدنی ها، از سوی تاریخ مجبور شده است که نامرئی را بیش از هر چیز در واقعی ترین و وسواس گونه اش تجربه کند: به مثابه انبوهی از مردگان و چیزهایی که ناپدید شده اند. شاعر در اینجا همیشه بازمانده ای است که بیتی هوشیار و وحشتناک را زمزمه می کند. \"و قلب وقتی که به نظر می رسد نمی میرد.\" آن مردهها فوراً «مثل امپراطور والنتینیان، / مثل رهبران ماساگتا که هیچ چیز از آنها معلوم نیست» دور میشوند، با این حال تمایل دارند دوباره ظاهر شوند، در یک کافه آشنا نشستهاند و به بازمانده نگاه کنند و «از خنده منفجر شوند». این که گذشته به ویرانی کامل مرتبط است، در میلوش، به خاطره، بُعدی از تسخیر تصویر در انتهای فضای خالی را می دهد. به همین دلیل، هر شی، هر نام، هر درختی که او نام میبرد، چنین شواهدی بریده بریده و خلسهآور دارد. همه خود را به آن «مرز متحرک / فراتر از آن رنگ و صدا برآورده می شود / و چیزهای این زمین به هم می پیوندند» نزدیک می شوند. آن مرز ما را از سرزمینی رویایی جدا می کند: بلیک و سوئدنبورگ خبر را داده اند و صدای آنها در میلوش طنین انداز می شود. در بیت او، \"وسعت دید کیهانی\" (برای او اولین معیار شعر بزرگ) و توجه ناب که توسط سیمون ویل آموزش داده شده است، اغلب با هم می لرزند. سپس با فهمیدن همه کشتیهای غرق شده، شاعر به «یکی از بسیاری از بازرگانان و صنعتگران امپراتوری ژاپن / که ابیاتی درباره شکوفههای گیلاس سروده است / گل داودی و ماه کامل» باز میگردد.
«Non ho alcuna esitazione nell’affermare che Czesław Miłosz è uno dei più grandi poeti del nostro tempo e forse il più grande» scriveva qualche anno fa un altro poeta, Iosif Brodskij. Poi giunse, nel 1980, il premio Nobel – e molti lettori in tutto il mondo cominciarono a scoprire l’opera complessa e intensa di questo scrittore, che da anni si trovava nella paradossale condizione di essere circondato da persone che non leggevano la sua lingua, mentre i suoi libri erano proibiti a coloro che la leggevano. Nato in Lituania nel 1911, esule dalla Polonia sin dal 1951, Miłosz «ha ricevuto quella che si potrebbe definire l’educazione standard dei paesi dell’Europa orientale, che ha incluso, fra l’altro, l’esperienza del cosiddetto Olocausto, già da lui profetizzata nelle liriche della seconda metà degli Anni Trenta». E «la sua terra, dopo essere stata devastata fisicamente, gli venne sottratta e distrutta spiritualmente» (Brodskij). Questo poeta metafisico, in perpetua complicità con l’invisibile, è stato costretto dalla storia a vivere l’invisibile innanzitutto nella sua forma più letterale e più ossessiva: come ressa dei morti e delle cose scomparse. Il poeta è qui sempre il sopravvissuto, che si mormora un verso sobrio e terribile. «E il cuore non muore quando sembra che dovrebbe». Quei morti sono subito «lontani come l’imperatore Valentiniano, / come i condottieri dei Massageti, di cui non si sa nulla», eppure tendono a riapparire, seduti a un caffè familiare, e guardano il sopravvissuto, «scoppiando a ridere». Che il passato sia connesso a una devastazione totale dà alla memoria, in Miłosz, una dimensione di conquista dell’immagine sul fondo del vuoto. Per questo ogni oggetto, ogni nome, ogni albero da lui nominato hanno una tale evidenza, lacerata ed estatica. Essi si pongono tutti vicino a quella «frontiera mobile / Oltre la quale colore e suono si compiono / E sono congiunte le cose di questa terra». Quella frontiera ci separa da una terra visionaria: Blake e Swedenborg ne hanno dato notizia, e la loro voce risuona in Miłosz. Nel suo verso spesso vibrano insieme una «vastità cosmica della visione» (per lui il primo criterio della grande poesia) e la pura attenzione, insegnata da Simone Weil. Allora, sottintesi tutti i naufragi, il poeta torna a essere «uno dei tanti / Mercanti e artigiani dell’Impero del Giappone / Che componevano versi sui ciliegi in fiore, / I crisantemi e la luna piena».