دسترسی نامحدود
برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند
برای ارتباط با ما می توانید از طریق شماره موبایل زیر از طریق تماس و پیامک با ما در ارتباط باشید
در صورت عدم پاسخ گویی از طریق پیامک با پشتیبان در ارتباط باشید
برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند
درصورت عدم همخوانی توضیحات با کتاب
از ساعت 7 صبح تا 10 شب
ویرایش:
نویسندگان: Doc King Cole
سری:
ISBN (شابک) : 9781468909586
ناشر: Booktango
سال نشر: 2012
تعداد صفحات:
زبان: English
فرمت فایل : EPUB (درصورت درخواست کاربر به PDF، EPUB یا AZW3 تبدیل می شود)
حجم فایل: 56 Kb
در صورت تبدیل فایل کتاب Nicholas Sparks Can't Beat Newberry! به فرمت های PDF، EPUB، AZW3، MOBI و یا DJVU می توانید به پشتیبان اطلاع دهید تا فایل مورد نظر را تبدیل نمایند.
توجه داشته باشید کتاب نیکلاس اسپارکس نمی تواند نیوبری را شکست دهد! نسخه زبان اصلی می باشد و کتاب ترجمه شده به فارسی نمی باشد. وبسایت اینترنشنال لایبرری ارائه دهنده کتاب های زبان اصلی می باشد و هیچ گونه کتاب ترجمه شده یا نوشته شده به فارسی را ارائه نمی دهد.
سال 1973 بود، نیکسون هنوز استعفا نداده بود، نیروهای آمریکایی هنوز در ویتنام بودند. ما سه کانال برای انتخاب داشتیم. مصرف مواد مخدر اتفاقی بود و هیچ کس دستگیر نمی شد. همانطور که می دانند قیمت بنزین بالا بود. یادم می آید که نوار هشت آهنگ رولینگ استونز را در ماشین هات راد دوست پسر خواهرم دیدم. من پوسترهای زپ، آلیس کوپر و لامپ های گدازه را به یاد دارم. هندریکس روی دیواری ایستاده بود که نشان میداد ارتفاعات بیش از حد گذشته است.
سپس من و بنتونهای پایین خیابان تصمیم گرفتیم به مشکل برسیم. بنتونها الاغهای بد، قلدرها، اراذل و اوباش بودند. سه برادر در اوایل نوجوانی بودند و من آنجا طعمه بودم. آنها میخواستند من را به بازیهای مزخرفشان بفرستند، و اگر این کار را نمیکردم، من را شکست میدادند! هر چقدر سعی کردم در زمین بازی از آنها دوری کنم، آنها همیشه آنجا بودند. در چند پاراگراف بعدی، من در عرض چند دقیقه به شیطنتهایمان اشاره خواهم کرد. آنها آمریکایی های آفریقایی تبار بودند که مانند اربابان برده شیطان سفید مرا کتک می زدند. به یاد دارم که سه نفر از آنها یک اندام بزرگ گرفتند و مانند جورج برت (بازیکن سوم کانزاس سیتی رویالز) به عقب برگشتند و پشتم را میخکوب کردند. من ستارهها را دیدم و فکر میکردم مدتی از کار افتاده بودم. وقتی به خودم آمدم، آنها رفته بودند، اما با اعتماد به اندام کاج به عنوان یادآوری برای اینکه با آنها قاطی نکنم، آنجا را رها کردند.
اما شما نتوانستید من را از زمین بازی خارج کنید. یادم میآید که در کانال دیسکاوری مثل یک حیوان میخچه در یک زمان با سه نفر از آنها مبارزه کردم. یکی سعی کرد در حالی که بالای سرم بود، لثه هایم را در بیاورد. غلت زدم، چوب نزدیکی را گرفتم و با تمام قدرت هفت ساله ام به دنده هایش زدم. او فرار کرد و به دو بچه دیگرش گفت. سپس آنها آمدند و مرا تعقیب کردند، بنابراین من یک نقطه را دیدم که یک لبه از لاستیک وجود داشت. من آن را به طرف یکی پرتاب کردم و او را در قسمت قدامی ران راست میخکوب کردم. سپس من آن را با مهارت های کاراته بر عهده گرفتم و خندیدم در حالی که او بیهوده سعی می کرد با لگدهای آرامش به من صدمه بزند. من او را با یونجه درست میخکوب کردم و پوف رفت!
It was 1973, Nixon had not yet resigned, U. S. troops were still in Vietnam. We had three channels to choose from. Drug use was casual and nobody was getting busted. Gas prices were high as they are know. I remember seeing that Rolling Stones eight track tape in my sister's boyfriend's hot rod car. I remember the posters of Zep, Alice Cooper, and the lava lamps. Hendrix stood on a wall all to his own attesting to highs gone too far.
Then me and the Bentons down the street decided to get into some trouble. The Bentons were the bad asses, the bullys, the thugs if you will. The three Brothers were in their early teens, and I was there prey. They wanted to cajole me into their antics, and if I didn't they would beat the shit out of me! As much as I tried to avoid them on the playground, they were always there. In the next couple of paragraphs I will allude to our antics in a few minutes okay?
Then there was the project Gallman Heights gang. They were African Americans who used to beat me like white devil slave masters. I remember three of them taking a huge limb, swinging back like George Brett (Kansas City Royals 3rd baseman), and nailing me in the back. I saw stars, and think was passed out for a while. When I came to, they were gone, but left there trusting pine limb as a reminder not to mess with them.
But you could not get me off the playground. I remember fighting three of them at one time like a corned animal on the Discovery Channel. One tried to rip my gums out while on top of me. I rolled over, grabbed a nearby stick and hit him in the ribs with all of my seven year old might. He ran off and told his other two hench kids. Then they came over chasing me, so I saw a point were there was a rim from tire. I hurled it at one nailing him in the right anterior thigh. Then I took on the one with the karate skills and laughed while he tried in vain to hurt me with his gentle kicks. I nailed him with a right haymaker and poof gone!