دسترسی نامحدود
برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند
برای ارتباط با ما می توانید از طریق شماره موبایل زیر از طریق تماس و پیامک با ما در ارتباط باشید
در صورت عدم پاسخ گویی از طریق پیامک با پشتیبان در ارتباط باشید
برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند
درصورت عدم همخوانی توضیحات با کتاب
از ساعت 7 صبح تا 10 شب
ویرایش:
نویسندگان: Margolfo Carlo
سری:
ناشر: Comune di Delebio
سال نشر: 1992
تعداد صفحات: 37
زبان: Italian
فرمت فایل : PDF (درصورت درخواست کاربر به PDF، EPUB یا AZW3 تبدیل می شود)
حجم فایل: 557 کیلوبایت
در صورت تبدیل فایل کتاب Mi toccò in sorte il numero 15. Episodi della vita militare del bersagliere Margolfo Carlo (1858-1869). به فرمت های PDF، EPUB، AZW3، MOBI و یا DJVU می توانید به پشتیبان اطلاع دهید تا فایل مورد نظر را تبدیل نمایند.
توجه داشته باشید کتاب شماره 15 به دست من افتاد. اپیزودهایی از زندگی نظامی Bersagliere Margolfo Carlo (1858-1869). نسخه زبان اصلی می باشد و کتاب ترجمه شده به فارسی نمی باشد. وبسایت اینترنشنال لایبرری ارائه دهنده کتاب های زبان اصلی می باشد و هیچ گونه کتاب ترجمه شده یا نوشته شده به فارسی را ارائه نمی دهد.
یکی از منابع اصلی در مورد کشتار پونتلاندولفو که با تخمین \"ثبت شده\" تنها 13 کشته در تناقض است.\r\n\r\nاین کتاب خاطرات برساگلیر کارلو مونگولفو را گردآوری میکند که - که اصالتاً اهل دلبیو در استان سوندریو بود و در آن زندگی میکرد - خدمت سربازی خود را در سال 1858 در ارتش اتریش-مجارستان آغاز کرد و سپس در آغاز پاییز 1859 به آنجا رفت. (پس از واگذاری لمباردی توسط اتریش)، در ارتش پیدمونت.\r\nاو پس از بازگویی مختصر ماههای سپری شده در پیمونت و امیلیا، شروع به روایت فرود آهسته خود در امتداد چکمه میکند که در سپتامبر 1860 آغاز شد، ابتدا از رومانیا عبور کرد، سپس به مارشها نفوذ کرد و پیروزمندانه وارد پسارو شد. مارگولفو مشارکت خود در نبرد کاستلفیداردو (18 سپتامبر) و بازگشتش به آنکونا برای حمله به ارگ را روایت میکند و در داخل Lazzaretto که درست در وسط بندر ساخته شده است، موضع میگیرد.\r\nاو داستان خود را ادامه می دهد و عبور از آبروزو و در نهایت ورود به ایسرنیا، ملاقات با اولین گروه های راهزن، دیدار سیالدینی و ویتوریو امانوئل دوم از اردوگاه، ملاقات تیانو و سپس محاصره قلعه را به یاد می آورد. گاتا چندین ماه دوام آورد تا اینکه - در فوریه 1861 - مجله پودر سنت آنتونیو و در روزهای بعد، انبارهای مهمات دیگر منفجر شد. مارگولفو آنجا بود و ما را وادار میکند که قسمتهای مختلفی را که شکست قطعی نیروهای ناپل را نشان میدهند، دوباره زنده کنیم. این از تسلیم قلعه گائتا به دلیل شیوع تیفوس در میان سربازان بوربون و همچنین آسیب های سنگین ناشی از گلوله توپ های نیروهای پیدمونت می گوید. از زمانی که فرانسیس دوم و ماریا صوفیا سوار قایق شدند و به تبعید رفتند، می گوید.\r\nبنابراین، مارگولفو به مسینا منتقل میشود و تا زمان تسلیم قلعه در آنجا میماند، سپس با سوار شدن بر کشتیهای مختلف به جنوا بازمیگردد و همچنین با خطر غرق شدن کشتی مواجه میشود تا سپس به ناپل و سپس به کاپوا بازگردانده شود.\r\nپس از این پایان عملیات نظامی کاملاً نظامی توسط ارتش ساوویارد، از تنوع مأموریت، از زمانی که برای سرکوب دزدی استفاده می شود، می گوید. او از گشتها، از درگیریهای مسلحانه با سارقان، از برخورد محتاطانه، با تفنگهای کشیده، به کشورهایی که مشکوک به وجود سارقان بودند، از ملاقاتش با پینلی و از سهولت دستور اعدام این ژنرال میگوید. .\r\nدر این عملیات برای سرکوب راه اندازی، مارگولفو خود را یکی از پانصد برساگلیری یافت که به دستور نگری، انتقام را در پونتلاندولفو انجام دادند. داستان او خام و تکان دهنده است، با این حال راوی همدلی خاصی با عاقبت شیاطین بیچاره ای که او و همرزمانش سربازانش را شکنجه و مرگ می کنند، نشان نمی دهد. او نیاز به آن مجازات مثال زدنی را برای خود توجیه می کند و همیشه از هر چیز وحشتناکی که در اطرافش رخ می دهد جدا می ماند، چه در نبرد با ارتش های دشمن و چه زمانی که غیرنظامیان غیرمسلح را همراه با سربازانش قتل عام می کند.\r\nاو خاطرات خود را با گفتن اینکه چه زمانی پس از مرخصی (در سال 1864) برای شرکت در جنگ سوم استقلال (1866) و مرخصی «مطلق» متعاقب آن در سال 1869 فراخوانده شد، به پایان میرسد.\r\n\r\nاز: https://www.pontelandolfonews.com/storia/i-fatti-di-pontelandolfo-del-1861/mi-tocco-in-sorte-il-numero-15-carlo-margolfo/
Una delle fonti principali sul Massacro di Pontelandolfo che contraddice la stima "registrata" di soli 13 morti. Il libro raccoglie i ricordi del bersagliere Carlo Mongolfo che – essendo originario ed abitando a Delebio, in provincia di Sondrio – iniziò il suo servizio militare nel 1858 nell’esercito austro-ungarico per poi passare, agli inizi dell’autunno del 1859 (dopo la cessione della Lombardia da parte dell’Austria), nell’esercito Piemontese. Dopo aver raccontato brevemente i mesi trascorsi in Piemonte ed in Emilia, comincia a narrare la sua lenta discesa lungo lo stivale iniziata nel settembre del 1860, prima attraversando la Romagna, poi penetrando nelle Marche, entrando trionfalmente a Pesaro. Margolfo narra la sua partecipazione alla battaglia di Castelfidardo (18 settembre) ed il suo ritorno ad Ancona per dare l’assalto alla Cittadella, prendendo posizione all’interno del Lazzaretto costruito proprio in mezzo al porto. Continua il suo racconto riportando alla memoria l’attraversamento dell’Abruzzo e finalmente l’ingresso ad Isernia, l’incontro con le prime bande di briganti, le visite di Cialdini e di Vittorio Emanuele II al campo, l’incontro di Teano e quindi l’assedio della fortezza di Gaeta durato per diversi mesi fino a quando – nel febbraio 1861 – non avvenne l’esplosione della polveriera di Sant’Antonio e, nei giorni successivi, di altri depositi di munizioni. Margolfo era lì e ci fa rivivere i vari episodi che cadenzarono la definitiva sconfitta delle truppe napoletane. Narra della capitolazione della fortezza di Gaeta, dovuta alla diffusione del tifo tra i soldati borbonici nonché ai pesanti danni causati dal cannoneggiamento delle truppe Piemontesi. Racconta di quando Francesco II e Maria Sofia salirono su un’imbarcazione e partirono per l’esilio. Margolfo, quindi, viene trasportato a Messina e vi resta sino alla capitolazione della Cittadella, poi ritorna a Genova imbarcandosi su diverse navi ed affrontando anche il rischio di un naufragio, per poi essere inviato di nuovo a Napoli e quindi a Capua. Dopo questo epilogo delle operazioni strettamente militari da parte dell’esercito sabaudo, narra della variazione della missione, di quando viene impiegato per la repressione del brigantaggio. Racconta delle perlustrazioni, degli scontri armati con i briganti, del cauto avvicinamento, con i fucili spianati, ai paesi in cui si sospettava vi fossero dei briganti, del suo incontro con Pinelli e della disinvoltura con cui questo generale ordinava fucilazioni. In queste operazioni per la repressione del brigantaggio, Margolfo si trova ad essere uno dei cinquecento bersaglieri che, agli ordini di Negri, eseguono la rappresaglia a Pontelandolfo. Il suo racconto è crudo e sconvolgente tuttavia il narratore non mostra particolare empatia per la fine dei poveri diavoli a cui lui ed i suoi commilitoni danno il supplizio e la morte. Giustifica a se stesso la necessità di quella punizione esemplare e conserva sempre un distacco da tutto ciò che di orribile gli capiti attorno, sia nelle battaglie contro eserciti nemici, sia nel momento in cui fa strage di civili inermi, assieme ai suoi commilitoni. Conclude il suo diario raccontando di quando venne richiamato dopo il congedo (nel 1864) per prendere parte alla Terza Guerra d’Indipendenza (1866) ed il successivo congedo “assoluto” ottenuto nell’anno 1869. Da: https://www.pontelandolfonews.com/storia/i-fatti-di-pontelandolfo-del-1861/mi-tocco-in-sorte-il-numero-15-carlo-margolfo/