دسترسی نامحدود
برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند
برای ارتباط با ما می توانید از طریق شماره موبایل زیر از طریق تماس و پیامک با ما در ارتباط باشید
در صورت عدم پاسخ گویی از طریق پیامک با پشتیبان در ارتباط باشید
برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند
درصورت عدم همخوانی توضیحات با کتاب
از ساعت 7 صبح تا 10 شب
ویرایش:
نویسندگان: Mario Conde
سری:
ISBN (شابک) : 8427035667, 9788427035669
ناشر: Mr
سال نشر: 2009
تعداد صفحات: 0
زبان: Spanish
فرمت فایل : EPUB (درصورت درخواست کاربر به PDF، EPUB یا AZW3 تبدیل می شود)
حجم فایل: 506 کیلوبایت
در صورت تبدیل فایل کتاب Memorias de un preso به فرمت های PDF، EPUB، AZW3، MOBI و یا DJVU می توانید به پشتیبان اطلاع دهید تا فایل مورد نظر را تبدیل نمایند.
توجه داشته باشید کتاب خاطرات یک زندانی نسخه زبان اصلی می باشد و کتاب ترجمه شده به فارسی نمی باشد. وبسایت اینترنشنال لایبرری ارائه دهنده کتاب های زبان اصلی می باشد و هیچ گونه کتاب ترجمه شده یا نوشته شده به فارسی را ارائه نمی دهد.
«به راه رفتن ادامه دادم. من باید کنترل کنم از مسئول خداحافظی کردم. از خط گذشتم و پا به آزادی گذاشتم. به عقب نگاه کردم. من تصویر ساختمان را در آن روز گرم و آفتابی در شبکیه چشمم نگه می دارم. ذره ای کینه حس نکردم. لبخند زدم. ده سال از زندگی من پشت سر گذاشته شد، برخی از آنها چسبیده بودند به آن دیوارها، به آن سیم ها، به آن بوها، به آن فریادهای دیوانه وار، به آن سحرهای آرام، و برای برخی که در حالی که احساس می کردند آن روز آخرین روز است، شادی کردند. زندگی من به عنوان یک زندانی آلکالا مکو. در حال حاضر او پیروز شده بود زیرا او توانسته بود غیرقابل تحمل را تحمل کند و اجتناب ناپذیر را بدون کوچکترین آسیب داخلی تحمل کند. اکنون احساس آزادی میکردم، اما واقعاً آزاد.» ماریو کوند، برای اولین بار، همه چیز را بازگو می کند: مبارزه اش با سیستم، احساساتش، رفتن و خروجش از زندان برای پرونده Banesto و Argentia Trust، گزارش کرول که او مأمور کرده بود تا در زندگی خصوصی خود تحقیق کند. پس از روز در زندان با امنیت بالا آلکالا مکو، رفتار او با زندانیان و مهمتر از همه، عشق عمیق او به همسرش لوردس و فرزندانشان...
«Seguí caminando. Llegué al control. Me despedí del funcionario. Crucé la raya y pisé la libertad. Miré hacia atrás. Guardo en mi retina la imagen del edificio en aquel día caluroso y soleado. No sentí ni una brizna de rencor. Sonreí. Diez años de mi vida quedaban atrás, algunos de ellos prendidos de aquellos muros, de aquellos alambres, de aquellos olores, de aquellos gritos enloquecidos, de aquellas madrugadas serenas, y de algunos que se alegraron al tiempo que sintieron que aquel día fuera el último de mi vida como prisionero de Alcalá Meco. De momento había ganado porque había conseguido soportar lo insoportable y tolerar lo inevitable sin el menor daño interior. Ahora me sentía libre, pero libre de verdad.» Mario Conde, por primera vez, lo cuenta todo: su lucha contra el Sistema, sus sentimientos, sus entradas y salidas de prisión por el caso Banesto y Argentia Trust, el informe Kroll que se encargó para hurgar en su vida privada, el día a día en la cárcel de alta seguridad de Alcalá Meco, su trato con los presos y, por encima de todo, su profundo amor por su esposa Lourdes y sus hijos...