دسترسی نامحدود
برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند
برای ارتباط با ما می توانید از طریق شماره موبایل زیر از طریق تماس و پیامک با ما در ارتباط باشید
در صورت عدم پاسخ گویی از طریق پیامک با پشتیبان در ارتباط باشید
برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند
درصورت عدم همخوانی توضیحات با کتاب
از ساعت 7 صبح تا 10 شب
ویرایش:
نویسندگان: Renata Calverley
سری:
ISBN (شابک) : 1408834529, 9781408834527
ناشر: Bloomsbury Publishing PLC
سال نشر: 2014
تعداد صفحات: 0
زبان: English
فرمت فایل : EPUB (درصورت درخواست کاربر به PDF، EPUB یا AZW3 تبدیل می شود)
حجم فایل: 3 مگابایت
در صورت ایرانی بودن نویسنده امکان دانلود وجود ندارد و مبلغ عودت داده خواهد شد
کلمات کلیدی مربوط به کتاب بگذار یک داستان برایت بگویم: خاطرات دوران کودکی دوران جنگ: اروپا، فرانسه، آلمان، بریتانیای کبیر، یونان، ایتالیا، رم، روسیه، اسپانیا و پرتغال، تاریخی، بیوگرافی و خاطرات، خاطرات، بیوگرافی و خاطرات، اروپا، بلژیک، فرانسه، آلمان، بریتانیا، گرینلند، ایتالیا، رومانی، اسکاندیناوی، تاریخ، هولوکاست، یهودیان، جهان، تاریخ
در صورت تبدیل فایل کتاب Let Me Tell You a Story: A Memoir of a Wartime Childhood به فرمت های PDF، EPUB، AZW3، MOBI و یا DJVU می توانید به پشتیبان اطلاع دهید تا فایل مورد نظر را تبدیل نمایند.
توجه داشته باشید کتاب بگذار یک داستان برایت بگویم: خاطرات دوران کودکی دوران جنگ نسخه زبان اصلی می باشد و کتاب ترجمه شده به فارسی نمی باشد. وبسایت اینترنشنال لایبرری ارائه دهنده کتاب های زبان اصلی می باشد و هیچ گونه کتاب ترجمه شده یا نوشته شده به فارسی را ارائه نمی دهد.
پرزمیسل، لهستان، 1939. رناتا دو ساله توسط ماموسیا در نیمه های شب از خواب بیدار می شود و در زیرزمین بسته می شود. لحاف طاووسی که در آن پیچیده شده است او را به یاد داستانی در مورد غولی می اندازد که از مکانی مرموز به نام دنیای زیرین محافظت می کند. در حالی که صدای رعد و برق در اطراف آنها می پیچد، دوباره به خواب می رود. هیچ کس به رناتا توضیح نداده که جنگ چیست. او میداند که تاتوس، دکترش، با ارتش لهستان در اروپا است و ماموسیا زیبایش دیگر اجازه کار در دانشگاه را ندارد. اما، بیش از هر چیز، او متوجه می شود که بازدیدکنندگان مکرر آنها - از جمله خاله بزرگ زوزیا و عمو جولک با هدایای خربزه و لباس های دوست داشتنی شان - به کلی از آمدن خودداری کرده اند. یک روز صبح ماموسیا با ستاره های کوچک زرد و شش پر به خانه برمی گردد تا آنها را بپوشند. رناتا فکر می کند که آنها را امن نگه می دارند. ژوئن 1942. دو سرباز با لباس سبز خاکستری در حالی که اسلحه حمل می کردند وارد آپارتمان آنها شدند. رناتا، ماموسیا و مادربزرگ «بابچیا» به گتو برده میشوند و با دیگر خانوادههای هراسان در یک اتاق جمع میشوند. بزرگسالان مجبورند ساعت های طولانی در کارخانه کار کنند و بدون غذا زنده بمانند. یک روز ماموسیا و بابچیا از شیفت خود بر نمی گردند. رناتا پنج ساله است. او کاملاً تنهاست، او از جایی به جایی دیگر منتقل می شود و از طریق تمایل مردم عادی به پذیرش مرگبارترین خطرات زنده می ماند. موهای بلوند بعید و چشمان آبی و سایر پیچ و تاب های سرنوشت او را نجات می دهد اما داستان ها نجات او می شوند. یک داستان واقعی از وحشت جنگ، اجازه دهید من به شما یک داستان بگویم، خاطرات قدرتمند و تکان دهنده ای از بزرگ شدن در زمان های خارق العاده و کشف جادویی کتاب ها است.
Przemysl, Poland, 1939. Two-year-old Renata is woken by her Mamusia in the middle of the night and bundled into the basement. The peacock quilt she is wrapped in reminds her of a story about a giant who guards a mysterious place called the Underworld. She drifts back to sleep as the sound of thunder rages around them. No one has explained to Renata what war is. She knows her Tatus, a doctor, is in Europe with the Polish Army and that her beautiful Mamusia is not allowed to work at the university anymore. But, more than anything, she notices that their frequent visitors - among them Great Aunt Zuzia and Uncle Julek with their gifts of melon and lovely clothes - have stopped coming entirely. One morning Mamusia returns home with little yellow, six-pointed stars for them to wear. Renata thinks that they will keep them safe. June, 1942. Two soldiers in grey-green uniforms burst into their apartment carrying guns. Renata, Mamusia and grandmother 'Babcia' are taken to the Ghetto and crammed into one room with other frightened families. The adults are forced to work long hours at the factory and to survive on next to no food. One day Mamusia and Babcia do not return from their shifts. Renata is five years old. Utterly alone, she is passed from place to place and survives through the willingness of ordinary people to take the most deadly risks. Her unlikely blonde hair and blue eyes and other twists of fate save her life but stories become her salvation. A true story of the horrors of war, Let Me Tell You a Story is a powerful and moving memoir of growing up in extraordinary times, and of the magical discovery of books.