دسترسی نامحدود
برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند
برای ارتباط با ما می توانید از طریق شماره موبایل زیر از طریق تماس و پیامک با ما در ارتباط باشید
در صورت عدم پاسخ گویی از طریق پیامک با پشتیبان در ارتباط باشید
برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند
درصورت عدم همخوانی توضیحات با کتاب
از ساعت 7 صبح تا 10 شب
دسته بندی: فلسفه ویرایش: نویسندگان: Nicholas Wolterstorff سری: ISBN (شابک) : 0691129673, 9780691129679 ناشر: Princeton University Press سال نشر: 2007 تعداد صفحات: 406 زبان: English فرمت فایل : PDF (درصورت درخواست کاربر به PDF، EPUB یا AZW3 تبدیل می شود) حجم فایل: 2 مگابایت
در صورت تبدیل فایل کتاب Justice: Rights and Wrongs به فرمت های PDF، EPUB، AZW3، MOBI و یا DJVU می توانید به پشتیبان اطلاع دهید تا فایل مورد نظر را تبدیل نمایند.
توجه داشته باشید کتاب عدالت: حق و باطل نسخه زبان اصلی می باشد و کتاب ترجمه شده به فارسی نمی باشد. وبسایت اینترنشنال لایبرری ارائه دهنده کتاب های زبان اصلی می باشد و هیچ گونه کتاب ترجمه شده یا نوشته شده به فارسی را ارائه نمی دهد.
\"این کتاب تلاشی است برای سخن گفتن از مظلومان جهان... سخنان من برای نادرستی جهان، در این کتاب به شکل انجام هر کاری که می توانم برای تضعیف چارچوب های اعتقادی که مانع از ما می شود انجام می دهم. از اعتراف به اینکه دیگری با ادعای ما در برابر ما قرار میگیرد، و از ارائه چارچوبی جایگزین، چارچوبی که به روی چنین تصدیقهایی باز میشود» (ix).\r\rبر اساس کتاب بسیار تحسین شده و برجسته نیکلاس ولترستورف عدالت: حقوق و اشتباهات (مقایسه با نظریه عدالت جان رالز انجام شده است)، هر چارچوب سیاسی که مبتنی بر «حقوق بشر ذاتی» نباشد، یعنی «روابط اجتماعی هنجاری... به شکل دیگری که ادعای مشروعی بر من دارد که چگونه با او رفتار میکنم» (4) نمیتواند عدالت را در قبال مظلومان جهان ادا کند - در یک کلام، هر چارچوب دیگری باید ناعادلانه باشد. ثانیاً، این چارچوب سیاسی منحصراً عادلانه، هم از لحاظ نظری و هم از نظر عملی، فقط میتواند مبتنی بر باور خداباوری باشد، زیرا انسانها فقط به این دلیل حق دارند که مورد ظلم قرار نگیرند، زیرا همه آنها به یک اندازه مورد محبت خدا هستند - و خود خدا نیز حق دارد از آنها اطاعت کند. ، دوست داشت و ظلم نشد.\r\rاگر دانشگاهیان، سیاستمداران و صاحب نظران معاصر فکر می کنند و صحبت می کنند\rحقوق بشر که به افراد خودمختار و اتمی گرا به دلیل حق ارادی آنها برای انجام آنچه می خواهند، متصل است، این تقصیر حقوق ذاتی بشر نیست. این به دلیل ناآگاهی از شخصیت، هدف و شجره نامه واقعی آنها و فرهنگ فاسد و خود محور است که چیزی را که خدادادی و ذاتاً هنجاری و اجتماعی است، ذهنی، عرفی و خصوصی کرده است. برای ولترستورف، برداشت نادرست اصطلاح و رویه حقوقی فاسد یکی از دلایل مخالفت تاسف بار بسیاری از نظریه پردازان «نظم راست» و «اودایمونیست» مانند آلاسدایر مک اینتایر و استنلی هاورواس با حقوق است. با این حال، دلیلی از لحاظ فلسفی بنیادی و از نظر تاریخی پیچیدهتر برای سوء تفاهم بزرگ فیلسوفان و متکلمان سیاسی مسیحی در مورد ماهیت حقوق وجود دارد، و اصلاح این سوءتفاهم است که این کتاب با استدلال دقیق و پیچیده به آن اختصاص دارد.\r\rولترستورف استدلال قانعکنندهای میسازد تا با کمک پژوهشهای پیشگامانه برایان تیرنی و چارس جی رید جونیور درباره شواهد اولیه برای مفهوم حقوق ذهنی در اوایل قرون وسطی نشان دهد که نه تنها مفهوم ذاتی میتواند وجود داشته باشد. حقوق بشر به گذشته از هابز و لاک به ویلیام اوکهام و توماس آکویناس بازمی گردد، اما می توان آن را در قوانین شرعی قرون وسطی، نوشته های پدران کلیسا، عهد جدید و حتی عهد عتیق نیز یافت. ولترستورف همچنین مدعی است که اخلاق اودیمونیستی در نهایت با اخلاق مسیحی سازگاری ندارد و آگوستین اولین متفکر مسیحی بود که به طور کامل از اخلاق خیریه و حقوق خفه کننده، خودمحور و «بهروزی» ارسطو و رواقیان رهایی یافت. اگرچه استدلال او به دلیل ارائه متقن تنش قطعی بین اخلاق شادی مبتنی بر تعقیب «محصول زندگی» و اخلاق الزامی که با دوست داشتن همنوعان به دلیل خدا این کار را انجام می دهد بسیار قابل تأمل است، ولترستورف خیلی زیاده روی می کند. در اینجا در جهت نیگرنی است و در نهایت متقاعد کننده نیست. او مطمئناً به انصاف سنت توماس آکویناس از سنتز استادانه و اخلاق الهی-قانونی عمل نمی کند، اگرچه او به درستی استدلال می کند که یافتن ارائه روشنی از حق ذهنی در آکویناس آسان نیست.\r\rاخیراً جان آر تی لامونت (The Thomist، آوریل 2009) و جان میلبانک (کار در حال پیشرفت، (...) به طور متقاعدکننده ای استدلال کرده اند که کار مارتین ویلی، محقق حقوقی و فیلسوف فرانسوی، نقص های عمده ای را در کار نشان می دهد. روایت تاریخی تیرنی و رید و بنابراین در تز ولترستورف. به گفته ویلی، اصطلاحاتی مانند ius، facultas - و حتی potestas کاملاً مدرن - را میتوان مطمئناً در نوشتههای حقوقدانان قرون وسطی، decretalists و الهیدانان یافت. اما این اصطلاحات به هیچ وجه به معنای حق ذهنی نیستند، بلکه بیانگر حقوق اشخاص در رابطه با یک حق عینی هستند، در چارچوب id quod iustum est، یعنی نه صرفاً عمل عادلانه یک فرد، که می تواند بر چیزی دلالت کند. کاملاً ذهنی است، اما وضعیت ذاتاً اجتماعی و رابطه ای امور یا ابژه که توسط اعمال عادلانه ایجاد می شود.\r\rگزارش ولترستورف از عدالت مسلماً بهترین دفاع فلسفی از حقوق ذاتی بشر است که در چند دهه اخیر منتشر شده است. این اثری برتر است، نه تنها در استدلال دقیق، تمایزات دقیق، و حساسیت دیالکتیکی سخاوتمندانه، بلکه، و در درجه اول، در استفاده غیرقابل معذرت خواهی و قوی آن از الهیات وحی شده. از این نظر، شیوه ولترستورف کالوینیست در برخورد با موضوعی به اندازه ماهیت عدالت، برتر از مک اینتایر کاتولیک است، زیرا مک اینتایر همیشه بر حفظ اندیشه خود «عاری از الهیات»، به زیان اندیشه فلسفی غیر قابل مقایسه او. فلسفه به تنهایی نمی تواند مسئله حقوق ذاتی بشر را حل کند. با این وجود، موضع کاملاً فلسفی مک اینتایر در مورد حقوق ذاتی بشر به عنوان «مزخرف بر پایه چوب»، به نظر من، موضع درست تری است، زیرا، به ویژه با توجه به تحقیقات اخیر میلبانک و لامونت، با تفکر کلاسیک و مسیحی سازگارتر است. اگر فقط مک اینتایر اندیشه فلسفی خود را در مورد سیاست در پرتو الهیات آشکار توسعه می داد، می توانست آن نوع «چارچوب جایگزین» مورد نظر ولترستورف را فراهم کند و در شکست لیبرالیسم سوبژکتیویست حاکم، بی خدا و ما بسیار مؤثرتر بود.\r\rهمانطور که مک اینتایر نشان داده است، هر چقدر هم که حق ظلم نشدن از نظر جهانی و الهی اجباری شده باشد، به خودی خود و در اندیشه انتزاعی وجود دارد، هر چنین حقی، زمانی که عملاً در عمل وجود داشته باشد، به طور خاص، به شکلی خاص از طریق بیان قانونی یا عرفی و کاربرد عملی در زندگی اجتماعی و سیاسی این یا آن شهر به نوعی از نظر اجتماعی و سیاسی اعطا می شود. حقوق بشر ذاتی وجود دارد، اما اصطلاح حق به معنای واقعی بودن آن نیست، و شاید بهتر باشد به دلیل مفاهیم اجتنابناپذیر آن از ذهنیت، تعارض، نسبیت اخلاقی و خودگرایی، بهکلی استفاده از این اصطلاح را متوقف کنیم. علاوه بر این، «حقوق» هرگز در واقعیت خام و آماده زندگی سیاسی به عنوان انتزاعی، ذاتی، فردی و جهانی به رسمیت شناخته و اعمال نمی شود، بلکه تنها به عنوان مؤلفه های اجتماعی نهادها و عملکردهای خاص، عرفی و تاریخی، و همیشه در درون آن به رسمیت شناخته نمی شود. زمینه تجربه اجتماعی و سیاسی خاص و مشخص. بنابراین، چارچوب «نظم راست» برای عدالت اجتنابناپذیر و حتی طبیعی به نظر میرسد، و بنابراین نباید بهعنوان ولترستورف غیرمسیحی و ناعادلانه محکوم شود. شاید ترکیبی بین حقوق ذاتی بشر و عدالت نظم راست، که میانگینی بین موضع احتمالاً افراطی مک اینتایر، ضد راست و حقوق ولترستورف به عنوان ترامپ، از نظر الهیاتی و فلسفی معتبرتر باشد.
"This book is an attempt to speak up for the wronged of the world . . . . My speaking up for the wrong of the world takes the form, in this book, of doing what I can to undermine those frameworks of conviction that prevent us from acknowledging that the other comes before us bearing a claim on us, and of offering an alternative framework, one that opens up to such acknowledgements" (ix). According to Nicholas Wolterstorff's highly acclaimed and landmark book Justice: Rights and Wrongs (comparisons have been made to John Rawls's Theory of Justice), any political framework not based upon "inherent human rights," that is, "normative social relationships . . . . in the form of the other bearing a legitimate claim on me as to how I treat her" (4) cannot do justice to the wronged of the world--any other framework must be, in a word, unjust. Secondly, this exclusively just political framework can only be grounded in theistic belief, both theoretically and practically, for human beings have the right not to be wronged only because they are all equally loved by God--and God Himself has the right to be obeyed, loved, and not wronged. If contemporary academics, politicians, and talking heads think and speak of human rights as attached to autonomous, atomistic individuals in virtue of their willful right to do what they want, this is not the fault of inherent human rights; it is due to ignorance to their true character, purpose, and genealogy, and of a corrupt, egocentric culture that has subjectivized, secularized, and privatized something that is God-given and intrinsically normative and social. For Wolterstorff, the misconstrual of a corrupted rights idiom and practice is one of the reasons for the unfortunate opposition to rights by many "right-order" and "eudaimonistic" theorists such as Alasdair MacIntyre and Stanley Hauerwas. However, there is a more philosophically foundational and historically complex reason for the great misunderstanding among Christian political philosophers and theologians about the nature of rights, and it is the correcting of this misunderstanding to which this rigorously and sophisticatedly argued book is devoted. Wolterstorff constructs a compelling argument to show, with the help of the groundbreaking scholarship of Brian Tierney and Chares J. Reid Jr. on the prima facie evidence for the notion of subjective rights in the early medieval period, that not only can the notion of inherent human rights be traced back past Hobbes and Locke to William of Ockham and Thomas Aquinas, but it can also be found in medieval canon law, the writings of the Church Fathers, the New Testament, and even the Old Testament. Wolterstorff also claims that eudaimonistic ethics is ultimately irreconcilable with Christian ethics, and that Augustine was the first Christian thinker fully to break free from the charity- and rights-stifling, self-centered, "well-being" ethics of Aristotle and the stoics. Though his argument is very worth considering in virtue of its cogent presentation of the definite tension between a happiness ethics based upon the pursuit of "life-goods" and an obligation ethics bound up with loving one's fellow man because God does, Wolterstorff goes too far in a Nygrenian direction here and is not ultimately persuasive. He certainly does not do justice to St. Thomas Aquinas's masterful synthesis of eudaimonism and divine-law ethics, although he argues rightly that it is not easy to find a clear presentation of subjective right in Aquinas. Recently John R. T. Lamont (The Thomist, April 2009) and John Milbank (work-in-progress, (...) have argued persuasively that the work of Martin Villey, the French legal scholar and philosopher, demonstrates major flaws in the work of Tierney and Reid's historical narrative, and thus in Wolterstorff's thesis. According to Villey, terms such as ius, facultas--and even the quite modern sounding potestas--can certainly be found in the writings of medieval canon lawyers, decretalists, and theologians, but these terms by no means connoted anything like a subjective right. Rather, they indicated the rights of persons in relation to an objective right, in the context of id quod iustum est, meaning, not just a individual's just act, which could connote something distinctly subjective, but the inherently social and relational state of affairs or object brought about by just acts. Wolterstorff's account of justice is arguably the best philosophical defense of inherent human rights published in decades. It is a superior work, not only in its rigorous argumentation, meticulous distinctions, and generous dialectical sensitivity, but also, and primarily, in its unapologetic and robust use of revealed theology. In this respect, the Calvinist Wolterstorff's mode of treating an issue as fundamental as the nature of justice is superior to the Catholic MacIntyre's, for the latter has always insisted on keeping his thought "theology-free," as it were, to the detriment of his otherwise incomparable philosophical thought. Philosophy alone cannot settle the issue of inherent human rights. Nevertheless, MacIntyre's purely philosophical position on inherent human rights as "nonsense on stilts" is, I think, the sounder position, for it is, especially in light of the recent scholarship of Milbank and Lamont, more reconcilable with both classical and Christian thought. If only MacIntyre would develop his philosophical thought on politics in the light of revealed theology, it could supply the kind of "alternative framework" Wolterstorff desires, and it would be much more effective in defeating our regnant, Godless, subjectivist liberalism. As MacIntyre has shown, however universal and theologically mandated the right not to be wronged is in itself and in abstract thought, any such right, when actually existing in practice, in concreto, in a particularized form through legislative or customary articulation and practical application in the social and political life of this or that city, is in some sense socially and politically conferred. Inherent human rights do exist, but the term right just doesn't capture what they are, and perhaps it would be better to stop using the term altogether due to its inevitable connotations of subjectivity, conflict, ethical relativity, and egoism. Moreover, "rights" are never recognized and applied in the rough-and-ready reality of political life as abstract, inherent, individual, and universal, but only as social components of particularized, customary, and historical institutions and practices, and always within the context of particular and concrete social and political experience. Thus, a "right-order" framework for justice seems inescapable, even natural, and thus not to be condemned as unchristian and unjust, pace Wolterstorff. Perhaps some synthesis between inherent human rights and right-order justice, a mean between MacIntyre's perhaps extreme,e anti-right position and Wolterstorff's rights-as-trumps, is the more theologically and philosophically sound prescription.
WOLTER_FRNT......Page 2
WOLTER_INTR......Page 17
WOLTER_CH01......Page 34
WOLTER_CH02......Page 59
WOLTER_CH03......Page 80
WOLTER_CH04......Page 111
WOLTER_CH05......Page 124
WOLTER_CH06......Page 147
WOLTER_CH07......Page 163
WOLTER_CH08......Page 194
WOLTER_CH09......Page 221
WOLTER_CH10......Page 241
WOLTER_CH11......Page 252
WOLTER_CH12......Page 277
WOLTER_CH13......Page 298
WOLTER_CH14......Page 324
WOLTER_CH15......Page 336
WOLTER_CH16......Page 355
WOLTER_CH17......Page 375
WOLTER_EPIL......Page 398