دسترسی نامحدود
برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند
برای ارتباط با ما می توانید از طریق شماره موبایل زیر از طریق تماس و پیامک با ما در ارتباط باشید
در صورت عدم پاسخ گویی از طریق پیامک با پشتیبان در ارتباط باشید
برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند
درصورت عدم همخوانی توضیحات با کتاب
از ساعت 7 صبح تا 10 شب
ویرایش:
نویسندگان: J. A. Reid
سری:
ISBN (شابک) : 9781512734287, 2016904910
ناشر: WestBow Press
سال نشر: 2016
تعداد صفحات:
زبان: English
فرمت فایل : EPUB (درصورت درخواست کاربر به PDF، EPUB یا AZW3 تبدیل می شود)
حجم فایل: 398 Kb
در صورت تبدیل فایل کتاب His Call for the Seasons: Spring and Summer: A Devotional for Youth به فرمت های PDF، EPUB، AZW3، MOBI و یا DJVU می توانید به پشتیبان اطلاع دهید تا فایل مورد نظر را تبدیل نمایند.
توجه داشته باشید کتاب فراخوان او برای فصل ها: بهار و تابستان: عبادتی برای جوانان نسخه زبان اصلی می باشد و کتاب ترجمه شده به فارسی نمی باشد. وبسایت اینترنشنال لایبرری ارائه دهنده کتاب های زبان اصلی می باشد و هیچ گونه کتاب ترجمه شده یا نوشته شده به فارسی را ارائه نمی دهد.
خدا را صدا کن؟ وقتی ترس وجود دارد:
سایه دوباره پشت پرده حرکت میکرد و اینطرف و آنجا میچرخید. خیلی انسانی به نظر می رسید، انگار کسی آن طرف شیشه ایستاده بود. پروردگارا من میترسم شاید چیزی نیست، اما خوابم نمی برد. من خیلی می ترسم دنبال خودم بگردم.
به خدا پاسخ دهید؟ وقتی با شما صحبت می کند:
به بیرون برگشته بود دستگیره پمپ بنزین را برداشت و شروع به پر کردن ماشین کرد. سپس آن را شنید: "همین است. به او بگو.؟
با تعجب به اطراف نگاه کرد. کی حرف می زد؟ کلمات تند، محکم و دستوری به نظر می رسیدند. هیچکس اطرافش نبود. به او بگو، ترنس. آره. او بود.
آزادی به خداوند؟ آن رازهایی که شما را آزار می دهد:
سلنا سال ها راز خود را حفظ کرده بود.
Call out to God?.when fear is present:
The shadow was moving behind the curtain again, wafting here and there. It looked so human, like someone was standing on the other side of the glass. Lord, I am afraid. Maybe it is nothing, but I can't sleep. I'm too afraid to look for myself.
Respond to God?when He is speaking to you:
Back outside he picked up the gas pump handle and started filling up the car. Then he heard it: 'that's the one. Tell her.?
Startled he looked around. Who was talking? The words seemed sharp, firm, commanding. There was no one around him. 'tell her, Terence.? Yes. It was Him.
Release to the Lord? those secrets that haunt you:
Selena had kept her secret for many years'there were days when she wanted to confide in her close friends but fear of their judgment kept her silent.