دسترسی نامحدود
برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند
برای ارتباط با ما می توانید از طریق شماره موبایل زیر از طریق تماس و پیامک با ما در ارتباط باشید
در صورت عدم پاسخ گویی از طریق پیامک با پشتیبان در ارتباط باشید
برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند
درصورت عدم همخوانی توضیحات با کتاب
از ساعت 7 صبح تا 10 شب
دسته بندی: خارجی: فرانسوی ویرایش: سری: ناشر: سال نشر: تعداد صفحات: 48 زبان: French فرمت فایل : PDF (درصورت درخواست کاربر به PDF، EPUB یا AZW3 تبدیل می شود) حجم فایل: 13 مگابایت
کلمات کلیدی مربوط به کتاب گوسینی رنه، اودرزو آلبرت آستریکس در راه زاده: زبانها و زبانشناسی، فرانسوی، متون و موضوعات، Bandes dessinées
در صورت تبدیل فایل کتاب Goscinny René, Uderzo Albert Astérix chez Rahàzade به فرمت های PDF، EPUB، AZW3، MOBI و یا DJVU می توانید به پشتیبان اطلاع دهید تا فایل مورد نظر را تبدیل نمایند.
توجه داشته باشید کتاب گوسینی رنه، اودرزو آلبرت آستریکس در راه زاده نسخه زبان اصلی می باشد و کتاب ترجمه شده به فارسی نمی باشد. وبسایت اینترنشنال لایبرری ارائه دهنده کتاب های زبان اصلی می باشد و هیچ گونه کتاب ترجمه شده یا نوشته شده به فارسی را ارائه نمی دهد.
Asterix at Rahàzade یک کتاب کمیک از مجموعههای رنه گوسینی و
آلبرت اودرزو آستریکس است که در اکتبر 1987 منتشر شد.
تیراژ اصلی: 1,700,000 نسخه
ساکنان روستای گالی با Kiçàh، یک فاکیر ملاقات میکنند. از هند
روی فرش پرنده اش. این یکی می خواهد با بارد Assurancetourix
ملاقات کند، که این قدرت را دارد که به محض خواندن (بد) دوش (بی
اختیار) ایجاد کند. او از او میخواهد که با او به هند بیاید،
جایی که چندین ماه است که یک قطره باران در آنجا نباریده
است.
گورو کیوآلا با ادعای اینکه تنها راه برای راضی کردن خدایان و خشک
شدن باران بر گنگ، قربانی کردن رهازاده است. کیچاه، دختر سلطان،
از Assurancetourix میخواهد که بیاید و در هند آواز بخواند تا
قبل از اعدام شاهزاده خانم باران ببارد. بارد موافقت می کند که با
کیچا بر روی فرش جادویی او برود. آستریکس و اوبلیکس (بدون فراموش
کردن Dogmatix) آنها را در طول سفر همراهی می کنند تا از آنها
محافظت کنند.
Astérix chez Rahàzade est un album de bande dessinée de la
série de René Goscinny et Albert Uderzo Astérix qui a été
publié en octobre 1987.
Tirage original : 1 700 000 exemplaires
Les habitants du village gaulois font la connaissance de Kiçàh,
un fakir venu d'Inde sur son tapis volant. Celui-ci veut
rencontrer le barde Assurancetourix, qui a le pouvoir de
provoquer (involontairement) une averse dès qu'il chante (mal).
Il lui demande de venir avec lui en Inde, où pas une goutte de
pluie n'est tombée depuis plusieurs mois.
Le gourou Kiwoala prétendant que le seul moyen d'apaiser les
dieux et de faire tomber la pluie sur le Gange asséché est de
sacrifier Rahàzade, la fille du sultan, Kiçah demande à
Assurancetourix de venir chanter en Inde pour faire tomber la
pluie avant que la princesse ne soit exécutée. Le barde accepte
de partir avec Kiçah, sur son tapis volant; Astérix et Obélix
(sans oublier Idéfix) les accompagnent tout au long du voyage,
pour les protéger.