دسترسی نامحدود
برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند
برای ارتباط با ما می توانید از طریق شماره موبایل زیر از طریق تماس و پیامک با ما در ارتباط باشید
در صورت عدم پاسخ گویی از طریق پیامک با پشتیبان در ارتباط باشید
برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند
درصورت عدم همخوانی توضیحات با کتاب
از ساعت 7 صبح تا 10 شب
ویرایش: 1st
نویسندگان: Bal Natu
سری:
ISBN (شابک) : 1880619059, 9781880619056
ناشر:
سال نشر: 1995
تعداد صفحات: 274
زبان: English
فرمت فایل : PDF (درصورت درخواست کاربر به PDF، EPUB یا AZW3 تبدیل می شود)
حجم فایل: 3 مگابایت
در صورت تبدیل فایل کتاب Glimpses of the God Man Meher Baba Vol. VI به فرمت های PDF، EPUB، AZW3، MOBI و یا DJVU می توانید به پشتیبان اطلاع دهید تا فایل مورد نظر را تبدیل نمایند.
توجه داشته باشید کتاب اجمالی از مرد خدا مهر بابا جلد. VI نسخه زبان اصلی می باشد و کتاب ترجمه شده به فارسی نمی باشد. وبسایت اینترنشنال لایبرری ارائه دهنده کتاب های زبان اصلی می باشد و هیچ گونه کتاب ترجمه شده یا نوشته شده به فارسی را ارائه نمی دهد.
همانطور که بابا شروع به راه رفتن کرد، صندل هایش در گل گیر کرد، بنابراین او به سادگی آنها را رها کرد و با پای برهنه به سمت پاندل جلسه به راه افتاد. عده ای از دوستدارانش به شدت به ردپای او چشم دوختند. بابا با همین اقدام ساده در ناراحتی هایی که زائران می گذرانند سهیم بود. این حادثه به ظاهر کم اهمیت، تأثیر عمیقی بر جوان عاشق بابای دهرا دون، کوچکترین زائر، گذاشت. او فقط شانزده سال داشت. هنگام ورودش در عصر روز گذشته، او از مسیرهای گل آلود متنفر بود. یک دفعه پاهایش گیر کرده بود و فکر می کرد: "بابا اصلاً می داند که راه رفتن در این گل چه ناراحتی برای ما ایجاد می کند؟ او با ماشینش می آید و صندل های راحتی پوشیده است!" این پسر اتفاقی نزدیک آشپزخانه بود. وقتی بابا از سالن غذاخوری بازدید کرد. همینطور که به بابا نگاه کرد، فکر غروب قبل به ذهنش رسید. در آن لحظه صندل های بابا را دید که در گل گیر کرده اند و مشاهده کرد که چگونه بابا بلافاصله آنها را ترک کرد و با پاهای برهنه به راه خود ادامه داد. فوراً برای افکارش متاسف شد و بعداً با گریه به اشتباه خود نزد بابا اعتراف کرد. کسانی که به مدار عشق آواتار می آیند، پاسخ های به موقع و قابل توجهی به تردیدها و نگرانی های خود از طریق اعمال بیرونی او یا اظهارات گاه به گاه او دریافت می کنند. موارد زیادی از این دست وجود دارد، اما نمی توان همه آنها را در اینجا بازگو کرد.
As Baba began to walk, His sandals got stuck in the mud, so He simply left them and continued to walk briskly, barefooted, towards the Meeting pandal. Some of His lovers eyed his footprints intently. Through this simple act, Baba was participating in the inconveniences that the pilgrims were going through. This seemingly insignificant incident had a profound effect on a young Baba lover from Dehra Dun, the youngest of the pilgrims; he was only sixteen. On his arrival on the previous evening, he abhorred the muddy pathways. At one point his feet had gotten stuck, and he had thought, "Does Baba even know the discomfort that walking in this mud causes us? He will come in His car wearing comfortable sandals!" This boy happened to be near the kitchen when Baba visited the dining hall. As he looked at Baba, his thought from the previous evening came back to him. At that moment, he saw Baba?’s sandals get stuck in the mud, and observed how Baba left them immediately and continued on His way with bare feet. He immediately felt sorry for his thoughts, and later confessed his mistake tearfully to Baba. Those who come into the love orbit of the Avatar receive timely and significant responses to their doubts and worries through His external actions or His casual remarks. There are many such instances, but it isn?’t possible to recount them all here.