دسترسی نامحدود
برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند
برای ارتباط با ما می توانید از طریق شماره موبایل زیر از طریق تماس و پیامک با ما در ارتباط باشید
در صورت عدم پاسخ گویی از طریق پیامک با پشتیبان در ارتباط باشید
برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند
درصورت عدم همخوانی توضیحات با کتاب
از ساعت 7 صبح تا 10 شب
ویرایش:
نویسندگان: Fischer. Christian K. L
سری:
ISBN (شابک) : 9783641130428, 3641130425
ناشر: cbt
سال نشر: 2015
تعداد صفحات: 0
زبان: German
فرمت فایل : EPUB (درصورت درخواست کاربر به PDF، EPUB یا AZW3 تبدیل می شود)
حجم فایل: 687 کیلوبایت
کلمات کلیدی مربوط به کتاب دختر دوباره بارگذاری شد: (عنوان موضوعی BISAC)JUV000000، روی سن، بازی رایانه ای، خانواده، دوستی، قهرمان، (سن مطالعه) از 13 سال تا 99 سال، عشق، آزمون شجاعت، (فرم محصول) متن کتاب الکترونیکی، (گروه محصول) 7340 : کتاب جوانی، امتیاز ذخیره، بار امتیاز، و گربه هر روز به شما خوشامد می گوید، و گرگ خاکی هر روز به شما سلام می کند، بازی کامپیوتری، روی سن، عشق، دوستی، خانواده، بازی ذخیره بار، ذخیره امتیاز، قهرمان، تست شجاعت،(VLB-WN)9260،کتابهای نوجوانان 12 ساله،و هر روز به شما درود میفرستم، و هر روز
در صورت تبدیل فایل کتاب girl reloaded به فرمت های PDF، EPUB، AZW3، MOBI و یا DJVU می توانید به پشتیبان اطلاع دهید تا فایل مورد نظر را تبدیل نمایند.
توجه داشته باشید کتاب دختر دوباره بارگذاری شد نسخه زبان اصلی می باشد و کتاب ترجمه شده به فارسی نمی باشد. وبسایت اینترنشنال لایبرری ارائه دهنده کتاب های زبان اصلی می باشد و هیچ گونه کتاب ترجمه شده یا نوشته شده به فارسی را ارائه نمی دهد.
تصور کنید اگر بتوانید زندگی خود را نجات دهید. و در هر زمان دوباره بارگیری کنید. هلن روز بدی داشت: او عاشق گئورگ است که واقعاً از او متنفر است، بهترین دوستش دوست دارد به صورت او سیلی بزند و والدینش مشکلی دارند. او آرزو می کرد که می توانست روز را مانند بازی های کامپیوتری بارگذاری کند. صبح روز بعد هلن یکی پس از دیگری دژاوو می زند تا اینکه ناگهان متوجه می شود: آرزویش محقق شده است! ناگهان هر چیزی ممکن است ...
Stell dir vor, du könntest dein Leben abspeichern. Und jederzeit neu laden. Helen hatte einen miesen Tag: Sie ist in Georg verknallt, den sie eigentlich auf den Tod nicht ausstehen kann, ihre beste Freundin verteilt gerne Ohrfeigen und bei ihren Eltern stimmt etwas nicht. Sie wünschte, sie könnte den Tag neu laden, wie im Computerspiel. Am nächsten Morgen hat Helen ein Déjà-vu nach dem anderen, bis sie plötzlich begreift: Ihr Wunsch ist in Erfüllung gegangen! Plötzlich ist alles möglich ...