دسترسی نامحدود
برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند
برای ارتباط با ما می توانید از طریق شماره موبایل زیر از طریق تماس و پیامک با ما در ارتباط باشید
در صورت عدم پاسخ گویی از طریق پیامک با پشتیبان در ارتباط باشید
برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند
درصورت عدم همخوانی توضیحات با کتاب
از ساعت 7 صبح تا 10 شب
ویرایش:
نویسندگان: Jacques Derrida
سری:
ISBN (شابک) : 2718604328, 9782718604329
ناشر: Galilee
سال نشر: 1994
تعداد صفحات: 141
زبان: French
فرمت فایل : PDF (درصورت درخواست کاربر به PDF، EPUB یا AZW3 تبدیل می شود)
حجم فایل: 5 مگابایت
در صورت تبدیل فایل کتاب Force de loi: Le "fondement mystique de l'autorité" به فرمت های PDF، EPUB، AZW3، MOBI و یا DJVU می توانید به پشتیبان اطلاع دهید تا فایل مورد نظر را تبدیل نمایند.
توجه داشته باشید کتاب نیروی قانون: "بنیان عرفانی اقتدار" نسخه زبان اصلی می باشد و کتاب ترجمه شده به فارسی نمی باشد. وبسایت اینترنشنال لایبرری ارائه دهنده کتاب های زبان اصلی می باشد و هیچ گونه کتاب ترجمه شده یا نوشته شده به فارسی را ارائه نمی دهد.
استبداد، این کلمه قدیمی که از یونان به ما می رسد، چگونه دوباره آن را بشنویم و از گوش دیگری؟ استبداد امروز چه خواهد بود؟ این مقاله به رابطه بین قانون و عدالت و همچنین بین قدرت، اقتدار و خشونت می پردازد. عدالت هرگز با نمایندگی ها و نهادهای قانونی که سعی می شود با آن سازگار شود، از بین نمی رود. البته عادل برای همیشه از قانون فراتر می رود، اما عدالتی وجود ندارد که بخشی از یک قانون، در یک نظام و در تاریخ قانونمندی، در سیاست و در دولت نباشد. حتی اگر قانون به نوبه خود بر زور ارجحیت داشته باشد، اگر این وظیفه آن باشد، قانونی وجود ندارد که به خودی خود قدرت اجرای آن، تکنیک، بنابراین، و امکان جنگ را متضمن نباشد. کانت به ما یادآوری می کند که هیچ وظیفه ای بدون محدودیت وجود ندارد. آنچه ادعا میکند که نیروی قانون دارد، دعوت به زور را در مفهوم اقتدار خود ثبت میکند. خطر استبداد دیگر منتظر نیست، در منشأ قانون نهفته است. او مراقب عواقب آن است، چیزی که پاسکال در اندیشه معروف اما معمایی خود «پیگیری» میخواند: «عدالت، زور. - درست است که از آنچه درست است پیروی شود، لازم است که آنچه هست. عدالت بدون زور ناتوان است؛ زور بدون عدالت ظالمانه است [...] بنابراین باید عدالت و زور را در کنار هم قرار دهیم...» پاسکال با برداشتن کلمه ای از مونتن، همچنین می گوید: «از یک بنیاد عرفانی» «اقتدار»: «هر کس آن را به اصل خود برگرداند، آن را از بین میبرد.» چنین نابودی میتواند در مسیرهای متعدد واقع شود. در اینجا بحث تحلیل مختصر همین تعدد است. این مقاله با بازگشت به سنت مونتن و پاسکال، سپس خود را با متنی نگرانکننده از والتر بنیامین، Pour une critique de la خشونت (1921) توضیح میدهد، این مقاله ساختارشکنی را در برابر قانون قرار میدهد، دقیقاً در رابطه با عدالت، که او مدیون آن است. زیرا عدالت در مقابل ساختارشکنی نیست، آن را درگیر می کند و ابتدا به آن حرکت می دهد. پس در چه شرایطی میتوانیم به بدیهیات زیر فکر کنیم: «عدالت یکی از نامهای ساختارشکنی است» یا حتی «تشکیل عدالت است»؟
Tyrannie, ce vieux mot qui nous vient de Grèce, comment l'entendre encore, et d'une autre oreille ? Que serait aujourd'hui la tyrannie ? Cet essai traite des rapports entre le droit et la justice mais aussi entre le pouvoir, l'autorité et la violence. La justice n'est jamais épuisée par les représentations et par les institutions juridiques qu'on tente d'y ajuster. Le juste transcende à jamais le juridique, certes, mais il n'est pas de justice qui ne doive s'inscrire dans un droit, dans un système et dans une histoire de la légalité, dans la politique et dans l'Etat. Même si à son tour le droit prime la force, si c'est là son devoir, il n'est pas de droit qui n'implique en lui-même le pouvoir de sa mise en œuvre, une technique, donc, et la possibilité de la guerre. Point de devoir sans contrainte, rappelle Kant. Ce qui prétend avoir force de loi inscrit alors l'appel à la force dans le concept même de son autorité. Le risque de tyrannie n'attend plus, il guette à l'origine de la loi. Il veille sur sa conséquence, sur ce que Pascal nomme, dans sa pensée si connue mais si énigmatique, la " suite " : " Justice, force. - Il est juste que ce qui est juste soit suivi, il est nécessaire que ce qui est le plus fort soit suivi. La justice sans la force est impuissante ; la force sans la justice est tyrannique [...] Il faut donc mettre ensemble la justice et la force... " Reprenant un mot de Montaigne, Pascal parle aussi, " d'un fondement mystique " de " l'autorité " : " Qui la ramène à son principe, l'anéantit. " Un tel anéantissement peut s'engager selon des voies multiples. Il s'agirait ici d'analyser en somme cette multiplicité même. En revenant sur la tradition de Montaigne et de Pascal, puis en s'expliquant avec un texte troublant de Walter Benjamin, Pour une critique de la violence (1921), cet essai situe la déconstruction devant la loi, plus précisément au regard de la justice à laquelle elle se doit. Car la justice n'est pas devant la déconstruction, elle l'engage et lui donne d'abord son mouvement. A quelles conditions peut-on alors penser les axiomes suivants : " La justice est un des noms de l'indéconstructible " ou encore " la déconstruction est justice " ?