دسترسی نامحدود
برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند
برای ارتباط با ما می توانید از طریق شماره موبایل زیر از طریق تماس و پیامک با ما در ارتباط باشید
در صورت عدم پاسخ گویی از طریق پیامک با پشتیبان در ارتباط باشید
برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند
درصورت عدم همخوانی توضیحات با کتاب
از ساعت 7 صبح تا 10 شب
ویرایش:
نویسندگان: Jean-Pierre Clerc
سری:
ISBN (شابک) : 9782809810080
ناشر: l'Archipel
سال نشر: 2013
تعداد صفحات:
زبان: French
فرمت فایل : EPUB (درصورت درخواست کاربر به PDF، EPUB یا AZW3 تبدیل می شود)
حجم فایل: 3 Mb
در صورت تبدیل فایل کتاب Fidel Castro une vie به فرمت های PDF، EPUB، AZW3، MOBI و یا DJVU می توانید به پشتیبان اطلاع دهید تا فایل مورد نظر را تبدیل نمایند.
توجه داشته باشید کتاب فیدل کاسترو یک زندگی نسخه زبان اصلی می باشد و کتاب ترجمه شده به فارسی نمی باشد. وبسایت اینترنشنال لایبرری ارائه دهنده کتاب های زبان اصلی می باشد و هیچ گونه کتاب ترجمه شده یا نوشته شده به فارسی را ارائه نمی دهد.
گزیده ای از مقدمه
از کوبا در قلب جهان
به جای مردان بزرگ شایستگی ، ما مردانی هستیم که شانس به آنها
امتیازات بیش از حد داده است.
فیدل کاسترو، 22 دسامبر 1975
فیدل کاسترو تقریباً نیم قرن وقایع نگاری جهان را به خود اختصاص
داد.
از سال 1959 تا 2006، او به عنوان "فرمانده کل انقلاب" کوبایی
تقریباً قدرت کامل را بر کشورش اعمال کرد. او رکوردهای سیاره ای
را برای مدت طولانی در تجارت شکست. به عنوان رئیس دولت
(1959-2006)، این غیرقابل انکار است. به عنوان رئیس دولت، شبه
معاصرانش الیزابت دوم انگلستان، دالایی لاما، پادشاه بومیفول
تایلند قبل از او به اولین پله رسیدند و وقتی صحنه را ترک کرد
هنوز در حال تمرین بودند - اما این نوع دیگری از قدرت است.
زمانی که او بر روی سنگر گذراند به مدت زمان سلطنت "بی نظیر"
لویی چهاردهم، فرانسوا-ژوزف یا ویکتوریا نزدیک نمی شود. اما با
امپراتور آگوستوس قابل مقایسه است. و هیچ مقام پاپی، حتی پیوس
ال ایکس، با آن برابری نمی کند!
در سال 1945 بود که کاسترو پس از تحصیل با یسوعی ها، خود را
وارد زندگی عمومی در کوبا کرد و تلاش کرد تا دانشگاه را از طریق
انتخابات فتح کند. او معتقد بود که این امکان وجود دارد، پس، از
قبل، دست در دست. او با کودتا در 26 ژوئیه 1953 علیه پادگان
مونکادا در سانتیاگو - یکی از سنگرهای دیکتاتور فولخنسیو
باتیستا - که سوگند خورده بود او را سرنگون کند، خود را به
افکار جزیره معرفی کرد. 26 جولای هنوز هم امروز روز ملی انقلاب
کاسترو است.
پس از دو سال زندان و یک سال تبعید در مکزیک، فیدل کاسترو با
هشتاد همراه از جمله برادر کوچکترش رائول در شرق کوبا فرود آمد.
و دکتر آرژانتینی ارنستو گوارا، معروف به "چه". او یک جنگ چریکی
کوتاه را در سیرا ماسترا رهبری کرد (2 دسامبر 1956 - 1 ژانویه
1959) که در نهایت سلف او را مجبور به فرار کرد. با این حال،
بدنام کسی که قبلاً در جزیره خود فقط "فیدل" یا "فرمانده"
نامیده می شد، به مناسبت مصاحبه ای در نیویورک تایمز در 24
فوریه 1957 به ایالات متحده رسیده بود. : فیدل کاسترو در آنجا
«رابین هود» بود.
فرار باتیستا دیکتاتور و پیروزی چریکهای کاسترو و همچنین قیام
مدنی بسیاری از کوبایی های شهری، جزیره را به فرمانده سپرد. کار
او در زیر تشویق هموطنان و سرزنده ترین بخش جوانان جهان آغاز
شد. اما در کمتر از دو سال - به دنبال این، به طور غریزی یا طبق
خوانش او، نصیحتی که ماکیاولی به شاهزاده کرد: اعدام دشمن با
سرعت برق -، از کوبا باستان چیز زیادی باقی نمانده بود.
اروپا در حال برداشتن اولین گام های خود به عنوان یک جامعه بود.
آفریقا هنوز استعمارزدایی کامل نشده بود. ژنرال دوگل پس از
دوازده سال «عبور از صحرا» در فرانسه قدرت را دوباره به دست
آورد. در آن زمان «جهان سوم» برای بسیاری تنها مجموعه ای از
«کشورهای جدید» بود. کنفرانس باندونگ برگزار شده بود اما «عدم
تعهد» باقی مانده بود که اختراع شود. از آنجایی که مائوتسه تونگ
آن را خیلی سریع و وحشیانه "در عوام" قرار داد، چین از قحطی
وحشتناکی رنج می برد. "پاپ جان خوب" بیست و سوم به تازگی
جایگزین پیوس دوازدهم سختگیر شده بود - مقدمه ای برای یک کلیسا
توسط واتیکان IL و رقابت بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی
پس از راه اندازی اولین اسپوتنیک به سمت وسوی رفت. شکاف موشکی
مورد وحشت آمریکا و بحران فزاینده در برلین.
چگونه می توان چنین شخصیتی را بدون گفتن همزمان تمام فراز و
نشیب های کاسترویسم برانگیخت؟ چگونه می توان این دهه ها سر و
صدا و چالش های جنون آمیز را تا زمان در نظر گرفتن آخرالزمان
هسته ای بازگرداند؟ ژان پیر کلرک، روزنامهنگار سابق لوموند،
برنده شده است که آن را به داستانی نفسگیر و پر از شگفتی تبدیل
کند...
خواندن کتاب ژان پیر کلرک به همه اجازه میدهد تا نظر خود را
شکل دهند، زیرا آن را حذف میکند. هیچ چیز، هیچ جزئیاتی که
بتواند تعادل را به یک طرف برگرداند. و نظر آنها هر چه باشد،
میتوانیم شرط ببندیم که همه خوانندگان در پایان با خود خواهند
گفت: داستان مقدس! (Paulo A. Paranagua - Le Monde، 14 فوریه
2013)
Extrait de l'introduction
DE CUBA AU CŒUR DU MONDE
Plutôt que des hommes de grand mérite, nous sommes des hommes
à qui le hasard a donné des privilèges excessifs.
Fidel Castro, 22 décembre 1975
Fidel Castro aura occupé la chronique mondiale près d'un
demi-siècle.
De 1959 à 2006, il a exercé sur son pays un pouvoir presque
total comme «commandant en chef de la Révolution» cubaine. Il
a battu des records planétaires de durée aux affaires. En
tant que chef de gouvernement (1959-2006), c'est
incontestable. Comme chef d'État, ses quasi-contemporains
Elizabeth II d'Angleterre, le dalaï-lama, le roi Bumiphol de
Thaïlande ont accédé avant lui à la première marche et
exerçaient encore lorsqu'il a quitté la scène - mais il
s'agit d'autres types de pouvoir. Le temps qu'il a passé sur
le pavois n'approche tout de même pas la durée des règnes
«imbattables» de Louis XIV, de François-Joseph ou de
Victoria. Mais il se compare à celui de l'empereur Auguste ;
et nul pontificat, pas même celui de Pie LX, ne l'égale
!
C'est dès 1945 que, après son éducation chez les jésuites,
Castro s'est lancé dans la vie publique de Cuba, tentant de
conquérir l'université par l'élection tant qu'il l'a cru
possible puis, déjà, les armes à la main. Il s'est fait
connaître de l'opinion insulaire en tentant, le 26 juillet
1953, un coup de main contre la caserne Moncada de Santiago -
un des points d'appui du dictateur Fulgencio Batista qu'il
s'était juré de renverser. Le 26 juillet est aujourd'hui
encore la fête nationale de la Révolution castriste.
Après deux années de prison et un exil d'un peu plus d'un an
au Mexique, Fidel Castro a débarqué dans l'Oriente de Cuba
avec quatre-vingts compagnons, dont son jeune frère Raúl et
le médecin argentin Ernesto Guevara, dit le «Che». Il a mené,
dans la Sierra Maestra, une courte guérilla (2 décembre
1956-1er janvier 1959), qui a fini par contraindre son
prédécesseur à s'enfuir. Or, la notoriété de celui que, dans
son île, on ne nommait déjà plus que «Fidel» ou le
«comandante» avait depuis longtemps atteint les États-Unis, à
l'occasion d'une interview dans le New York Times, le 24
février 1957 : Fidel Castro y était «Robin des bois».
La fuite du dictateur Batista et la victoire de la guérilla
castriste, ainsi que le soulèvement civique de beaucoup de
Cubains des villes, ont livré l'île au commandant en chef. Sa
carrière a commencé sous les vivats de ses compatriotes et de
la partie la plus vibrante de la jeunesse du monde. En moins
de deux ans, pourtant - suivant en cela, d'instinct ou
d'après ses lectures, un conseil que Machiavel donne au
prince : exécuter l'ennemi à la vitesse de l'éclair -, il ne
restait plus grand-chose de l'ancienne Cuba.
L'Europe faisait ses premiers pas en tant que Communauté.
L'Afrique n'était pas encore entièrement décolonisée. Le
général de Gaulle retrouvait le pouvoir en France après douze
ans de «traversée du désert». Le «tiers-monde» n'était alors,
pour beaucoup, qu'un ensemble de «pays neufs». La conférence
de Bandung avait eu lieu mais le «non-alignement» restait à
inventer. Parce que Mao Zedong l'avait trop vite et
brutalement «mise en communes», la Chine souffrait d'une
horrible famine. Le «bon pape Jean» XXIII venait de remplacer
l'austère Pie XII - prélude à un aggiornamento de l'Église
par Vatican IL Et la rivalité entre États-Unis et Union
soviétique prenait un tour aigre après le lancement du
premier Spoutnik - avec le missile gap redouté par l'Amérique
et la crise montante de Berlin.
Comment évoquer une telle figure sans raconter en même temps
toutes les vicissitudes du castrisme ? Comment restituer ces
décennies de bruit et de défis insensés, jusqu'à envisager
l'apocalypse nucléaire ? Jean-Pierre Clerc, ancien
journaliste du Monde, réussit le pari d'en faire un récit
haletant, plein de surprises...
La lecture de l'ouvrage de Jean-Pierre Clerc permettra à
chacun de se faire une opinion, car il n'omet rien, aucun
détail, qui pourrait faire pencher la balance d'un côté comme
de l'autre. Et quel que soit leur avis, on peut parier que
tous les lecteurs se diront à la fin : sacrée histoire !
(Paulo A. Paranagua - Le Monde du 14 février 2013 )