دسترسی نامحدود
برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند
برای ارتباط با ما می توانید از طریق شماره موبایل زیر از طریق تماس و پیامک با ما در ارتباط باشید
در صورت عدم پاسخ گویی از طریق پیامک با پشتیبان در ارتباط باشید
برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند
درصورت عدم همخوانی توضیحات با کتاب
از ساعت 7 صبح تا 10 شب
ویرایش:
نویسندگان: Eduardo Punset
سری:
ناشر:
سال نشر: 2006
تعداد صفحات:
زبان: Spanish
فرمت فایل : EPUB (درصورت درخواست کاربر به PDF، EPUB یا AZW3 تبدیل می شود)
حجم فایل: 443 Kb
در صورت تبدیل فایل کتاب El Alma Esta En El Cerebro به فرمت های PDF، EPUB، AZW3، MOBI و یا DJVU می توانید به پشتیبان اطلاع دهید تا فایل مورد نظر را تبدیل نمایند.
توجه داشته باشید کتاب روح در مغز است نسخه زبان اصلی می باشد و کتاب ترجمه شده به فارسی نمی باشد. وبسایت اینترنشنال لایبرری ارائه دهنده کتاب های زبان اصلی می باشد و هیچ گونه کتاب ترجمه شده یا نوشته شده به فارسی را ارائه نمی دهد.
بعدازظهرهای یکشنبه در دهه 1940 - وقتی 10 ساله بودم - پدرم مرا به کلینیک روانپزشکی واقع در شهرداری ویلاسکا د سولسینا که توسط شورای استانی تاراگونا اداره می شد می برد. پدرم در دیوانخانه - به قول آن زمان - از بیماری های معمولی بیماران مراقبت می کرد. برخی دیگر از اختلالات روانی مراقبت می کردند. تزریق سقز و جلیقه تنگ برای بی حرکت کردن بیماران بیش از حد هیجان زده، در حالی که بقیه در صف های طولانی ایستاده بودند تا تحت شوک الکتریکی قرار بگیرند. آنها آخرین درمان هایی بودند که برای آن مغزهای آشفته به کار می رفتند. هر بار که شصت سال بعد با متخصصان مغز و اعصاب، فیزیولوژیست ها، روانشناسان، پزشکان و دانشمندان مغز صحبت می کردم تا این کتاب را بازسازی کنم، آن خاطرات کودکی برایم تداعی می شد. بیشتر آن بیماران نمی دانستند از کجا آمده اند، کجا هستند یا به کجا می روند. از آن زمان به بعد، مسیری که علوم اعصاب طی کرده است در هیچ رشته دیگری مشابهی ندارد. قصد من از نوشتن «روح در مغز است» دقیقاً این بود که خوانندگانم اکتشافات شگفتانگیزی در مورد عملکرد این ابزاری که ما در داخل داریم با من به اشتراک بگذارند. همانطور که رودولفو لیناس فیزیولوژیست و متخصص مغز و اعصاب می گوید، نرم تنان اسکلت را از بیرون و گوشت را در داخل حمل می کنند، در حالی که ما گوشت را از بیرون و اسکلت را در داخل حمل می کنیم - در حالی که مغز ما در تاریکی سیگنال های رمزگذاری شده را از بیرون دریافت می کند. جهان و دستورات غیر محتمل برای زنده ماندن. در Vilaseca قبلاً شناخته شده بود که ارواح شیطانی مسئول افراط و تفریط ذهنی نیستند - آنها هنوز در بخش خوبی از کره زمین هستند. آنها دیگر جن گیری نمی شدند. می دانستیم که شر در خود مغز است. این که اضطراب، استرس، افسردگی، اسکیزوفرنی و حتی صرع نشانههای واضحی بود که مغز به درستی کار نمیکرد. برای مدت طولانی این کشف انقلابی فایده چندانی نداشت که خواننده این فرصت را خواهد داشت تا جزئیات آن را در صفحات این کتاب باز کند. ما اطلاعات کمی در مورد مکانیسم های مغز قفل شده در بدن داشتیم! وقتی کشف شد که روح در مغز است، پایههای زیستشناسی عصبی مدرن کشف شد: اینکه ما با یک مغز یکپارچه کار میکنیم، که مایحتاج اجداد ما خزندگان و اولین پستانداران را همراه با غشای عظیم مغز نگه میدارد. از انسانها، و آنها یکپارچه شدهاند اما درهمتنیده نیستند. یعنی ارتباطات بین آنها لزوما سیال و امن نیست. به لطف فناوریهای جدید تشدید مغناطیسی و سایر موارد، ما یاد گرفتهایم که تشخیص دهیم آن سیگنالهای مغزی کجا از کار میافتند و اکنون میتوانیم کشف کنیم که مغز دیوانهوار عاشق چگونه کار میکند یا قسمتهایی که در فردی که نمیتواند خود را به جای دیگری بگذارد، مهار میشود. همانطور که برای آنها برای بیماران روانی اتفاق می افتد. اگر بسیاری از بیماران در آسایشگاه ویلاسکا نمی مردند، اکنون بدون این همه رنج زندگی می کردند و شاید حتی از ساعت ها آرامش و خواندن صفحات روح در مغز لذت می بردند.
Los domingos por la tarde en la década de 1940 —cuando yo tenía 10 años—, mi padre solía llevarme a la clínica psiquiátrica enclavada en el municipio de Vilaseca de Solcina, gestionada por la Diputación de la provincia de Tarragona. En el manicomio —como se los llamaba entonces—, mi padre cuidaba de las enfermedades ordinarias de los pacientes. De los trastornos mentales, se cuidaban otros. Inyecciones de trementina y camisas de fuerza para inmovilizar a los pacientes excitados en exceso, mientras que el resto hacía largas colas para someterse a los electroshocks. Eran las últimas terapias que se aplicaban a aquellos cerebros desquiciados. Cada vez que, sesenta años más tarde, conversaba con los neurólogos, los fisiólogos, los psicólogos, los médicos y los estudiosos del cerebro para reconstruir este libro, revivía aquellos recuerdos de la infancia. La mayoría de aquellos enfermos no sabían de dónde venían, dónde estaban ni a dónde iban. Desde entonces el camino recorrido por la neurociencia no tiene parangón en ninguna otra disciplina. Mi intención al escribir El alma está en el cerebro era, justamente, que mis lectores compartieran conmigo los descubrimientos fascinantes sobre el funcionamiento de este artilugio que llevamos dentro. Como dice el fisiólogo y neurólogo Rodolfo Llinás, los moluscos llevan el esqueleto por fuera y la carne por dentro, mientras que nosotros llevamos la carne fuera y el esqueleto dentro —con el cerebro bien a oscuras recibiendo señales codificadas del mundo exterior—. E instrucciones improbables para sobrevivir. En Vilaseca ya se sabía entonces que los malos espíritus no eran los responsables —lo siguen siendo en una buena parte del planeta— de los desmanes mentales. Ya no se los exorcizaba. Sabíamos que el mal estaba en el propio cerebro. Que la ansiedad, el estrés, la depresión, la esquizofrenia y hasta la epilepsia eran indicios claros de que el cerebro no funcionaba bien. Durante mucho tiempo de poco sirvió este descubrimiento revolucionario cuyos detalles el lector tendrá oportunidad de ir deshilvanando en las páginas de este libro. ¡Conocíamos tan poco sobre los mecanismos del cerebro encerrado dentro del cuerpo! Cuando se supo que el alma estaba en el cerebro, se descubrieron las bases de la neurobiología moderna: que funcionamos con un cerebro integrado, que guarda lo esencial de nuestros antepasados los reptiles y los primeros mamíferos, junto a la membrana avasalladora del cerebro de los homínidos, y que están integrados pero no revueltos; es decir, que las comunicaciones entre ellos no son necesariamente fluidas y seguras. Gracias a las nuevas tecnologías de resonancia magnética y otras hemos aprendido a identificar dónde fallan esas señales cerebrales y ahora podemos descubrir cómo funciona un cerebro locamente enamorado o las partes que permanecen inhibidas en la persona incapaz de ponerse en el lugar del otro, como les ocurre a los psicópatas. Si muchos de los enfermos del manicomio de Vilaseca no hubieran muerto, ahora vivirían sin tanto sufrimiento y, tal vez, hasta disfrutarían de horas de sosiego leyendo las páginas de El alma está en el cerebro.