دسترسی نامحدود
برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند
برای ارتباط با ما می توانید از طریق شماره موبایل زیر از طریق تماس و پیامک با ما در ارتباط باشید
در صورت عدم پاسخ گویی از طریق پیامک با پشتیبان در ارتباط باشید
برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند
درصورت عدم همخوانی توضیحات با کتاب
از ساعت 7 صبح تا 10 شب
ویرایش: 1st
نویسندگان: Madan Vasishta
سری:
ISBN (شابک) : 1563682842, 9781563683732
ناشر:
سال نشر: 2006
تعداد صفحات: 235
زبان: English
فرمت فایل : PDF (درصورت درخواست کاربر به PDF، EPUB یا AZW3 تبدیل می شود)
حجم فایل: 2 مگابایت
در صورت تبدیل فایل کتاب Deaf in Delhi: A Memoir (Deaf Lives Series, Vol. 4) به فرمت های PDF، EPUB، AZW3، MOBI و یا DJVU می توانید به پشتیبان اطلاع دهید تا فایل مورد نظر را تبدیل نمایند.
توجه داشته باشید کتاب ناشنوایان در دهلی: خاطرات (مجموعه زندگی ناشنوایان، جلد 4) نسخه زبان اصلی می باشد و کتاب ترجمه شده به فارسی نمی باشد. وبسایت اینترنشنال لایبرری ارائه دهنده کتاب های زبان اصلی می باشد و هیچ گونه کتاب ترجمه شده یا نوشته شده به فارسی را ارائه نمی دهد.
در سال 1952، پس از دو هفته تب حصبه و اوریون، مادان واشیشتا 11 ساله یک شب از خواب بیدار شد و متوجه شد که دیگر نمی تواند بشنود. او وحشت کرد زیرا در هند، کلمه «ناشنوا» در هر سه زبان اصلی، پنجابی، اردو و هندی، به شخصی اشاره میکرد که واقعاً انسان نبود. اما او جوان، گستاخ و سرکوبناپذیر بود و زندگینامهاش «ناشنوایان در دهلی: خاطرات» نشان میدهد که چگونه خوشبینی بیپایان او به او کمک کرد تا دوام بیاورد و پیروز شود. داستان واسیستا منعکسکننده هند دوران جوانیاش است، کشوری نوظهور که در آن بیشتر مردم با فقر بیحس دست و پنجه نرم میکردند. و متکی به پیوندهای نزدیک خانوادگی، سنت و ایمان بود تا آنها را از سر گذراند. جستوجوی خانوادهاش برای درمان او را نزد تعدادی از متخصصان پزشکی و به همان اندازه سادوها و ماهاتماها، مردان مقدس و کشیشان برد. مدرسه روستای کوچک او در آن زمان برای آموزش دانشآموزان ناشنوا آماده نبود، بنابراین او گاوهای خانواده را که معمولاً کار خدمتکاران اجیر شده بود، میچرخاند. واشیشتا حاضر نشد این را به عنوان آخرین سرنوشت زندگی خود بپذیرد و دائماً در مورد مشاغل بهتر خیال پردازی می کرد. سرانجام به دهلی نقل مکان کرد و رویای عکاس شدنش به حقیقت پیوست. او همچنین جامعه ناشنوایان دهلی را کشف کرد که به همراه خانوادهاش به او کمک کردند تا به هدفی بالاتر دست یابد، یعنی سفر به آمریکا برای کسب مدرک در کالج گالاودت. در سفرش به خوبی به او خدمت کرد. خوانندگان از شوخ طبعی و مشاهدات صادقانه او لذت خواهند برد و مشتاقانه منتظر کتاب بعدی او هستند.
In 1952, after two weeks of typhoid fever and the mumps, 11-year-old Madan Vasishta awoke one night to discover that he could no longer hear. He was horrified because in India, the word for “deaf” in all three main languages, Punjabi, Urdu, and Hindi, denoted someone who was not really human. But he was young, brash, and irrepressible, and his autobiography Deaf in Delhi: A Memoir reveals how his boundless optimism enabled him to persist and prevail.Vasishta’s story reflects the India of his youth, an emerging nation where most people struggled with numbing poverty and depended upon close family ties, tradition, and faith to see them through. His family’s search for a cure took him to a host of medical specialists and just as many sadhus and mahatmas, holy men and priests. The school in his small village was ill-prepared to educate deaf students then, so he herded the family cattle, usually the work of hired servants. Vasishta refused to accept this as his final lot in life and fantasized constantly about better jobs. Eventually, he moved to Delhi where his dream of becoming a photographer came true. He also discovered the Delhi Deaf community that, with his family, helped him to achieve an even higher goal, traveling to America to earn a degree at Gallaudet College.Vasishta, a natural raconteur, imbues Deaf in Delhi with the ever-present ebullience that served him so well in his journey. Readers will savor his good humor and honest observations and look forward to his next book with great relish.