But You Did Not Come Back

مارسلین لوریدان-ایونز فقط پانزده سال داشت که توسط شبه نظامیان دولت ویشی به همراه پدرش دستگیر شد. او را برای بدترین شرایط آماده کرد و به او گفت که دیگر برنمی گردد. خیلی زود از هم جدا شدند. فاصله سه کیلومتری بین پدرش در آشویتس و خودش در بیرکناو مسافتی غیرقابل عبور بود، و با این حال او موفق شد یادداشت کوچکی را از طریق یک برقکار در اردوگاه برای او بفرستد - نشانه ای از زندگی.

در اما تو برنگشتیمارسلین نامه ای به پدری که هرگز در بزرگسالی نمی شناخت، می نویسد، به مردی که مرگش تمام زندگی او را فراگرفت. شهادت او یادآور یکی از بدترین جنایاتی است که بشر تا به حال دیده است و یک داستان شخصی تاثیرگذار از زنی است که زندگی اش از هم پاشیده و هرگز به طور کامل بازسازی نشده است.

Marceline Loridan-Ivens was just fifteen when she was arrested by the Vichy government's militia, along with her father. He prepared her for the worst, telling her that he would not return. They were soon separated. The three kilometres between her father in Auschwitz and herself in Birkenau were an insurmountable distance, and yet he managed to send her a small note via an electrician in the camp - a sign of life.

In But You Did Not Come Back, Marceline writes a letter to the father she would never know as an adult, to the man whose death enveloped her whole life. Her testimony is a haunting and challenging reminder of one of the worst crimes humanity has ever seen, and an affecting personal story of a woman whose life was shattered and never totally rebuilt.