دسترسی نامحدود
برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند
برای ارتباط با ما می توانید از طریق شماره موبایل زیر از طریق تماس و پیامک با ما در ارتباط باشید
در صورت عدم پاسخ گویی از طریق پیامک با پشتیبان در ارتباط باشید
برای کاربرانی که ثبت نام کرده اند
درصورت عدم همخوانی توضیحات با کتاب
از ساعت 7 صبح تا 10 شب
ویرایش:
نویسندگان: Gregorio Marañón y Posadillo
سری:
ناشر: Lectulandia
سال نشر:
تعداد صفحات: 0
زبان: Spanish
فرمت فایل : EPUB (درصورت درخواست کاربر به PDF، EPUB یا AZW3 تبدیل می شود)
حجم فایل: 1 مگابایت
کلمات کلیدی مربوط به کتاب آمیل: انشا، روانشناسی
در صورت تبدیل فایل کتاب Amiel به فرمت های PDF، EPUB، AZW3، MOBI و یا DJVU می توانید به پشتیبان اطلاع دهید تا فایل مورد نظر را تبدیل نمایند.
توجه داشته باشید کتاب آمیل نسخه زبان اصلی می باشد و کتاب ترجمه شده به فارسی نمی باشد. وبسایت اینترنشنال لایبرری ارائه دهنده کتاب های زبان اصلی می باشد و هیچ گونه کتاب ترجمه شده یا نوشته شده به فارسی را ارائه نمی دهد.
'زندگی بدون آرامش، بیوگرافی خاکستری'; مارانون زندگی هنری فردریک آمیل را اینگونه توصیف می کند. اثری که من توسط نویسنده اسپانیایی گرگوریو مارانیون (1960-1887) ارائه میدهم، با عنوان آمیل: مطالعهای در مورد کمرویی است. این عنوان دلیلی را توجیه میکند که چرا مارانیون، علیرغم اینکه زندگی بدون تسکین آمیل را در نظر میگیرد، تصمیم به نوشتن این اثر میگیرد، خودش میگوید: «برای من چیزی که ضروری است دقیقاً همین حد وسط است، باید آن را بهعنوان پسزمینه اصلی پرتره، قبل از آن به خاطر بسپارم. ما آن ویژگیهای روانشناختی را که میخواهم بهخصوص در این کتاب توضیح دهم، تجزیه و تحلیل میکنیم.
لازم است سه عاملی را که زندگی آمیل را از کودکی مشخص میکند، برجسته کنیم، یعنی ساختار فیزیکی او، خانواده محیطی و محیط اجتماعی که سالهای اول زندگی خود را در آن می گذرانند، تعیین کننده برای آینده آنها. او در وضعیت نامناسبی قرار داشت، از نوعی دیفتری رنج می برد، بیماری کشنده ای در آن روزگار. او از نظر ظاهر و روش تقریباً زنانه بود. این اولین علت خجالتی اوست، زیرا ضعف جسمانی او را با تخیلاتش کنار میکشید. کاری را که او با قدرتش نمی تواند انجام دهد، با تخیلش در ذهنش انجام می دهد.
دومین دلیل خجالتی بودن آمیل، خانواده اش هستند. آمیل در دفتر خاطراتش از مادرش کم می گوید، اما به نظر می رسد که او را خیلی دوست داشت. او در سال 1875 در دفتر خاطراتش از پدرش میگوید: «اولین ناامیدیهایی که پدری بیاحتیاط به میل خود در روح کودکانهام کاشت، از بین رفتم» به جای مادرش نوشت: «خدایا». باید مرا به مادرم می سپارند. زندگی من در آن زمان کاملاً متفاوت بود. پدرش درشت، خشک و مادرش شیرین و دوست داشتنی بود. آمیل احتمالاً از عقده ادیپ رنج می برد، مادرش را به عنوان زن نمونه فضیلت ایده آل می دانست، او خود تأیید می کند که به جنسیت و زنان احترام می گذاشت زیرا این رابطه جنسی بود که به او وجود می داد و به دلیل اینکه مادرش یک زن بود. مادرش «آرمان زنانه دست نیافتنی بود که او را از عشق ورزیدن باز داشت». آمیل آمد تا ترس خود را از زندگی مشترک زناشویی تأیید کند.
در نهایت، به گفته خود آمیل، محیط اجتماعی خالصانه موفق شد روحیه او را تحریف کند. فضیلت سفت و سخت و ریاکارانه ای حاکم بود، که آمیل در دوران بلوغ خود از آن شکایت می کرد و می گفت: «در کودکی تصور نادرستی از جنسیت چیست... این اشتباه زندگی من را برای همیشه مسموم کرد». او در سن چهل و هفت سالگی می نویسد: «یک بخش اساسی آموزش این است که جوانان را به سمت حقوق و وظایف جنسی سوق دهد». "ایده نادرست از رابطه جنسی، دولت و کلیسا، زمین و آسمان، اخلاق و مذهب را لکه دار می کند... بدعتی که ما باید با آن مبارزه کنیم، بدعتی است که بدن را موعظه می کنند"
'Una vida sin relieve, una biografía gris'; así es como Marañón describe la vida de Henri Fréderic Amiel. La obra que presento, del autor español Gregorio Marañón (1887-1960), se titula Amiel: un estudio sobre la timidez. El titulo justifica la razón por la que Marañón, a pesar de considerar sin relieve la vida de Amiel, decide escribir esta obra, él mismo dice: 'para mí lo esencial es justamente esa mediocridad, conviene que sea recordada, como el fondo imprescindible del retrato, antes de que analicemos aquellos rasgos psicológicos que quiero comentar especialmente en este libro'.
Es necesario destacar tres factores que marcarán la vida de Amiel desde la niñez, a saber, 'su constitución física, el ambiente familiar y el medio social en el que transcurren sus primeros años de vida, decisivos para su porvenir'. Era débil de salud, padeció una especie de difteria, enfermedad mortal en esos tiempos; era casi afeminado en aspecto y en maneras. Ésta es la primera causa de su timidez, ya que la debilidad física lo hacía retraerse con la imaginación; aquello que no puede hacer con sus fuerzas lo hace en la mente con la imaginación.
La segunda causa de la timidez de Amiel es su familia. Amiel habla poco de su mamá en su Diario pero parece que la amó mucho. De su padre nos habla en su Diario, en el año 1875, con cierto rencor 'He sido desecho por las primeras desilusiones que un padre imprudente sembraba, a placer, en mi alma infantil' en cambio de su madre escribió 'Dios me debió dejar a mi madre; mi vida hubiera sido entonces completamente distinta'. Su padre era tosco, seco y su madre dulce y cariñosa. Probablemente Amiel padeció el complejo de Edipo, idealizando a su madre como la mujer modelo de virtud, él mismo afirma que respetaba el sexo y a las mujeres por ser el sexo quien le dio Ser y porque su madre fue mujer. Su madre fue el 'ideal femenino inaccesible que le impidió amar'. Amiel llega a afirmar su miedo por la convivencia conyugal.
Finalmente, el ambiente social de puritanismo logró, según el mismo Amiel, deformarle el espíritu; imperaba una virtud rígida e hipócrita de la cuál Amiel se quejará en su madurez diciendo 'se me fue dada una falsa idea, en mi niñez, de lo que es la sexualidad… este error me envenenó para siempre la vida'. A la edad de cuarentaisiete años escribe 'una parte esencial de la educación es iniciar al joven en los derechos y en los deberes sexuales'; una 'idea incorrecta del sexo, vicia al Estado y a la Iglesia, a la tierra y al cielo, a la moral y a la religión… la herejía que hemos de combatir es la de los que predican el desprecio del cuerpo'